در طی گذر نسلها، چنان با تبوتاب کار کردهایم که باعث بدبختی و زوال خود شدهایم. ما بهقدری زیاد و سخت کار کردهایم که از یاد بردهایم قرار است به کجا برویم و ظرفیت و تواناییمان برای «خوشحالی و بازی» را از دست دادهایم. مسئلهٔ اصلی این است: ما تنها، بیمار و مستعدِ خودکشی هستیم. هرساله یک تحقیق جدید ظهور میکند که نشان میدهد نسبت به سال قبل تعداد بیشتری از افراد منزوی و افسرده شدهاند. دیگر زمانش رسیده که حرکت در مسیر اشتباه را متوقف کنیم و دستهایمان را که ناامیدانه به نشانۀ تسلیم بالا بردهایم، پایین بیاوریم. زمان آن رسیده که دریابیم کجای کار اشتباه است. تأکید بر ساعتهای کار طولانی چنان در زندگی ما ریشه دوانده که برای رهایی خودمان نیاز به تغییر فرهنگی اساسی داریم. امیدوارم این کتاب مقدمهای باشد برای جنبشی که روال منطقی و درست را به دفاتر و خانههای ما بازگرداند.