جلال آل احمد


تولیدکننده

بازه‌ی قیمت (تومان)

از

تا

مرتب‌سازی
تعداد تصاویر
اورازان
  • همراه با تخفیف
  • 85,000 تومان
  • با تخفیف: 72,250 تومان
از رنجی که می‌بریم
  • همراه با تخفیف
  • 76,500 تومان
  • با تخفیف: 65,025 تومان
دید و بازدید
  • همراه با تخفیف
  • 87,500 تومان
  • با تخفیف: 74,375 تومان
غرب‌زدگی
  • همراه با تخفیف
  • 97,500 تومان
  • با تخفیف: 82,875 تومان
خسی در میقات
  • همراه با تخفیف
  • 125,000 تومان
  • با تخفیف: 106,250 تومان
نفرین زمین
  • همراه با تخفیف
  • 144,500 تومان
  • با تخفیف: 122,825 تومان
سه‌تار
  • 32,000 تومان
  • با تخفیف: 32,000 تومان
نفرین زمین
  • 25,000 تومان
  • با تخفیف: 25,000 تومان
مدیر مدرسه
  • 45,000 تومان
  • با تخفیف: 45,000 تومان
در خدمت و خیانت روشنفکران
  • 38,000 تومان
  • با تخفیف: 38,000 تومان
زن زیادی
  • 70,000 تومان
  • با تخفیف: 70,000 تومان
نون والقلم
  • 48,000 تومان
  • با تخفیف: 48,000 تومان

اورازان

  • 85,000 تومان

«اورازان»، ده مورد بحث این مختصر، دهی است مثل هزاران ده دیگر ایران، که زمینش را با خیش شخم می‌زنند و بر سر تقسیم آبش همیشه دعوا برپاست و مردمش به‌ندرت حمام دارند و چایی‌شان را با کشمش و خرما می‌خورند. و اگر نویسنده این سطور آن را برگزیده به علت علایقی بوده است که به آنجا داشته. «اورازان» مولد اجداد او بوده است و از نظر وابستگی‌های مادی و معنوی به‌خصوصی که در این‌گونه موارد انگیزه رفت و آمدهای از ده به شهر و از شهر به ده می‌شود تاکنون پنج‌شش باری اتفاق سفری به آن ناحیه برای او دست داده است که آخرین آنها در تابستان 1326 بوده. مجموع مدت اقامت نویسنده در آنجا ضمن این مسافرت‌های موسمی و متناوب به بیش از یک سال رسیده و تهیه این یادداشت‌ها مشغولیت ایام اقامت او در آنجا بوده است. و اکنون که ترتیبی به آنها داده می‌شود و برای انتشار آماده می‌گردد خود نویسنده نیز نمی‌داند که آن را از چه مقوله بداند؟ آیا سفرنامه است؟ تحقیقی از آداب و رسوم اهالی است؟ یا بحثی درباره لهجه‌ای است؟ چون وقتی این یادداشت‌ها فراهم می‌شده است هیچ قصدی در کار نبوده. حتی قصد انتشار آن. و همان‌طور که گذشت فقط مشغولیتی بوده است در ایام فراغتی. و برای دیگران نیز اگر به هیچ کاری نخورد، دست کم مشغولیتی برای ساعات فراغشان خواهد بود.

از رنجی که می‌بریم

  • 76,500 تومان

ـ همه اونایی که تا دیروز محل سگم بهشون نمی‌گذاشتیم، امروز برای خودشون آدمی شدند و برامون پشت چشم نازک می‌کنند. من اگه می‌دونستم شوفر ماشین این یارو است، اصلاً سوار نمی‌شدم. وقتی هم که دونستم، به خاطر هم سفری با شما بود که بلیتمو پس ندادم. خیلی‌ها خودشونو رفیق و هم مسلک ما جا می‌زدند. این سرشونو بخوره، خودشونو نوکر و چاکرمونم می‌دونستن. اما الان لابد دیدند که در بابل روزنومه و مجله‌رو چه جور پخش می‌کردیم... باز پرت شدم. از اون وقت تا حالا کار من اینه. گاهی اهوازم. گاهی اصفهان و تهران و گاهی هم می‌آم این‌جا، چند روزی هستم و باز برمی‌گردم...

دید و بازدید

  • 87,500 تومان

آقا یک سکۀ نقره صاحب‌الزمان، که هرگز خرج نمی‌شد و فقط باید ته جیب یا بیخ کیسه بماند، به‌عنوان دشت اول سال به من داده بود. من هم آن را یواشکی در دست فقیر کوری که دم منزل آقا سوز و بیز می‌کرد و روز عیدی کسی به او محلی نمی‌گذاشت، گذاشتم و در رفتم. حتماً خیال می‌کرد یک قرانی نقره است.

غرب‌زدگی

  • 97,500 تومان

غرب‌زدگی می‌گویم هم‌چون وبازدگی. و اگر به مذاق خوش‌آیند نیست، بگوییم هم‌چون گرمازدگی یا سرمازدگی. اما نه. دست کم چیزی است در حدود سن‌زدگی. دیده‌اید که گندم را چه طور می‌پوساند؟ از درون. پوسته‌ سالم برجاست اما فقط پوست است، عین همان پوستی که از پروانه‌ای بر درختی مانده. به هر صورت سخن از یک بیماری است. عارضه‌ای از بیرون آمده. و در محیطی آماده برای بیماری رشد کرده. مشخصات این درد را بجوییم و علت یا علت‌هایش را. و اگر دست داد علاجش را.

خسی در میقات

  • 125,000 تومان

گویا سه بعد از نیمه شب جمه بود که وارد فرودگاه تهران شدیم. و من تا پنج خانه بودم. سرفه‌کنان و خسته و کوفته. و هنوز از در خانه در نیامده‌ام. حتی حمام نرفته‌ام. به رعایت زخم پا و ترس از سرما خوردن مجدد. و هوا هنوز سرد است. و بوی زمستان دارد. و من یا خوابم یا از دیدار کنندگان پذیرایی می‌کنم. و سیمین می‌گوید:«بدجوری پاسوخته شده‌ای!»

نفرین زمین

  • 144,500 تومان

درست روز اول عقرب بود که آمدند برای سوار کردن موتور آسیاب. همان روزی که بی‌بی، همه‌ی مردهای کاری ده را به ناهار دعوت کرده بود و قرار بود برای دیم‌کاری پشک بیندازند. جمعه‌ای بود و فردایش به ساعتی که میرزا عمو دیده بود، روز ولادت حضرت هابیل بود و میدانچه‌ی آبادی را آذین بسته بودند و دور تا دورش تخت گذاشته و فرش کرده...

سه‌تار

  • 32,000 تومان

یک سه تار نو و بی‌روپوش در دست داشت و یقه باز و بی هوا راه می‌آمد. از پله‌های مسجدشاه به عجله پایین آمد و از میان بساط خرده‌ریز فروش‌ها و از لای مردمی که در میان بساط گسترده آنان دنبال چیزهایی که خودشان هم نمی‌دانستند...

نفرین زمین

  • 25,000 تومان

درست روز اول عقرب بود که آمدند برای سوار کردن موتور آسیاب. همان روزی که بی‌بی، همه‌ی مردهای کاری ده را به ناهار دعوت کرده بود و قرار بود برای دیم‌کاری پشک بیندازند. جمعه‌ای بود و فردایش به ساعتی که میرزا عمو دیده بود، روز ولادت حضرت هابیل بود و میدانچه‌ی آبادی را آذین بسته بودند و دور تا دورش تخت گذاشته و فرش کرده...

مدیر مدرسه

  • 45,000 تومان

این کتاب رمانی اجتماعی و دربارة معلمی است که پس از ده سال تدریس، تصمیم می‌گیرد برای بهبود شرایط کاری خود مدیر یک مدرسة نوساز شود. جلال آل احمد در این رمان به مسئلة سیستم آموزش و پرورش یا ادارة فرهنگ زمان خود می‌پردازد و مشکلاتی که فرهنگیان و معلمان در آن زمان با آن دست به گریبان بودند را نقل می‌ک

در خدمت و خیانت روشنفکران

  • 38,000 تومان

آیا روشن‌فکری یک درجه اجتماعی است؟ و روشن‌‌فکر، عضوی از یک طبقه است؟ و می‌شود گفت طبقه روشن‌فکران؟ چنان‌که در احزاب کمونیست عالم مرسوم است؟ که از کارگران و کشاورزان و روشن‌فکران به عنوان سه رکن اصلی سازنده بنای اجتماع سخن می‌گویند؟ یا به عنوان سه طبقه مختلف که ابزار کار مختلف دارند؟ و اگر کارگران و دهقانان عضو یک حزب کمونیست برگزیدگان طبقه خویشند، آیا می‌توان روشن‌فکران عضو همان حزب را هم برگزیدگان همان طبقه خویش خواند؟

زن زیادی

  • 70,000 تومان

خانم نزهت‌الدوله گرچه تا به‌حال سه تا شوهر کرده و شش بار زاییده و دو تا از دخترهایش هم به خانه داماد فرستاده شده‌اند و حالا دیگر برای خودش مادربزرگ شده است، باز هم عقیده دارد که پیری و جوانی دست خود آدم است. و گرچه سر و همسر و خویشان و دوستان می‌گویند که پنجاه سالی دارد ولی او هنوز دو دستی به جوانی‌اش چسبیده و هنوز هم در جست و جوی شوهر «ایده‌آل» خود به این در و آن در می‌زند.

نون والقلم

  • 48,000 تومان

میرزا که بدجوری گیر کرده بود، دادی سرشان زد که: ـ اهه! این همه جیرجیر که فایده ندارد. بزرگ‌ترتان را بگویید بیاید بنشیند و مثل آدم حرف‌هایش را بزند. که همه ساکت شدند و یک زن دراز و باریک از وسط‌شان درآمد و رفت توی شبستان جلوی میرزا اسدالله نشست و گفت: ـ شوهر بی‌غیرت من، همان مشهدی رمضان علاف است که خدا دیوانش را گم بکند. بی‌غیرت هفت سر عایله را ول کرده و رفته. نمی‌دانم مگر این قلندرها مرده‌شور کم داشته‌اند؟ میرزا اسدالله گفت: ـ خوب حالا چه می‌گویی خواهر؟ چه می‌خواهی؟ زن مشهدی رمضان گفت: ـ معلوم است دیگر میرزا. یا چشم این بی‌غیرت‌ها کور، بیایند به زندگی‌شان برسند؛ یا به ما هم اجازه بدهید برویم قلندر بشویم؛ تا نشان بدهیم که از این مردهای بی‌رگ هیچ‌چی کم نداریم.

1  2  صفحه‌ی 1