بهاره شریفی


تولیدکننده

بازه‌ی قیمت (تومان)

از

تا

مرتب‌سازی
تعداد تصاویر
آن من
  • 290,000 تومان
  • با تخفیف: 290,000 تومان
نارگون
  • 130,000 تومان
  • با تخفیف: 130,000 تومان
نامه‌های سیاه
  • 95,000 تومان
  • با تخفیف: 95,000 تومان
سکوت سایه‌ها
  • 65,000 تومان
  • با تخفیف: 65,000 تومان

آن من

  • 290,000 تومان

یلدا به چشم‌های نگران او نگاه کرد و یک لحظه از تردید و ترس خودش خجالت کشید. این مرد نگرانی که مقابلش ایستاده بود او را دوست داشت. او هم همین‌طور،که اگه نداشت این قلب دیوانه‌ای که توی سینه‌اش به در و دیوار می‌کوفت، برای گرفتن ساده دست‌هایش این‌همه کلافه‌اش نمی‌کرد. لبی‌تر کرد و سعی کرد اشک‌هایش را پس بزند. نمی‌توانست از تردید‌هایش برای این مرد بگوید.

نارگون

  • 130,000 تومان

این بار قلب سوگند محکم‌تر تکان خورد. بند کیفش را فشرد و سؤالی به او نگاه کرد: – دیشبو از حافظه‌ت پاک کن. هر چی دیدی خواب بود. دستی برایش تکان داد، سوار شد، یک دستی دنده زد، فرمان را گرفت و دور زد و دور شد. سوگند خودش را بغل زد و سمت خانه راه افتاد. سؤالات مثل سیلی که سد مقابلش شکسته باشد، به ذهنش هجوم آورد: – آراد کیه؟ چرا اینجاست؟ چرا حاجی این‌قدر هواشو داره؟ چرا منو برده خونه‌شون؟ ایاز کیه؟ اون زخما برای چیه؟ جلوی در خانه بود. اخم کرد. لرزش بدنش دیوانه‌اش کرده بود. سرش را که بالا گرفت در خانه باز شد. حاج‌محسن متعجب توی چارچوب ایستاده بود.

نامه‌های سیاه

  • 95,000 تومان

ـ چرا؟ چرا از چشمت افتاد؟ صدای نفسش شبیه آه بود: ـ چشم و چراغ یکی دیگه شد. کی این قطره‌های اشک،سرگردان صورتم شده بودند؟ برای چه اشک می‌ریختم؟مگر چه شده بود؟ یکی بی‌خبر بود و دل بسته بود و بی‌آنکه بفهمم رفته بود. من کجای این قصه بودم؟ دستم را با حرص روی صورتم کشیدم. اتفاقی در گذشته افتاده بود. بی‌اطلاع من و در همان گذشته هم تمام شده بود. در یک ماضی بعید و در حال ساده من هیچ اثری از آن ماضی بعید جز همین لحن خش گرفته او باقی نمانده بود.

سکوت سایه‌ها

  • 65,000 تومان

آرام روی تخت نشست و کمی فکر کرد. چقدر حس بدی داشت! انگار که می‌خواسته به زور خودش را به علی بچسباند. یک لحظه خودش را خیلی کوچک دید و تمام کارهایش به نظرش مسخره آمد. اگر مادرش می‌فهمید خودش را جلوی پسر سید این همه کوچک کرده است به او چه می‌گفت؟ خود سید چه؟ دیگر کسی از او توقع نداشت از علی برایشان خبر ببرد. کسی توقع نداشت برایش کاری بکند. تمام این کارها را برای دل خودش، برای راضی کردن خودش کرده بود، ولی حالا با این رفتار علی...

صفحه‌ی 1