داگلاس راشکوف در کتاب «انسانگروه»، با نگاهی انتقادی به رابطۀ میان قدرت و فناوری، از دستور کاری سخن میگوید که در فناوریهای نوین تعبیه شده تا این فناوریها هرچه بیشتر به خدمت منزوی کردن انسان و تسلط بر او درآیند.
کتاب «انسانگروه» نقدی است بر نقش اینترنت و فناوریهای دیجیتال در منزوی کردن انسان و انهدام جامعۀ مدنی؛ نقشی که به اعتقاد داگلاس راشکوف از جانب قدرتهای مسلط و بازار به فناوری واگذار شده است و البته فناوری خود نیز پتانسیل پذیرش چنین نقشی را دارد.
راشکوف در کتاب «انسانگروه» معتقد است که با برملا کردن دستور کارِ ضد انسانیای که در فناوری و انواع نهادهای فرهنگی تعبیه شده است میتوان از بحرانی که انسانیت و جامعۀ مدنی را بهشدت تهدید میکند نجات یافت.
کتاب «انسانگروه» هرچه را که انسان را به تنهایی و انزوا بکشاند عاملی مخرب انسانیت و هرچه را که نیروی جمعی انسان را تقویت کند و انسانها را گرد هم آورد عامل شکوفایی و توسعۀ انسانیت و بروز تواناییهای فردی و جمعی آدمی معرفی میکند.
کتاب «انسانگروه» دعوتیست به بازیابی احساسات و تفکر و مشارکتی که اینترنت و رسانههای اجتماعی، برخلاف اهداف و کارکردهای اولیهشان، از آدمی دریغ کردهاند. این کتاب از کنترلپذیرتر بودن انسان منزوی و تنها سخن میگوید و این را دلیلی میبیند بر اینکه قدرتهای مسلط کارکرد جمعی و ارتباطی اینترنت را به کارکردی منزویساز بدل کردهاند و از اینترنت ابزاری ساختهاند برای بُریدن پیوندها و ارتباطات میان آدمیان و انهدام طبیعت جمعی آدمی.
نویسندۀ کتاب «انسانگروه» بر این عقیده است که انسان تنها و منزوی انسانی است که بهراحتی میتوان بر او سلطه یافت، پس راه رهایی در این است که انسانها باهم بودن و زیست اجتماعی و گروهی را تمرین کنند و به طبیعت اجتماعی خود بازگردند و دربرابر عواملی که آنها را به جانب انزوا سوق میدهند مقاومت کنند.
راشکوف در کتاب «انسانگروه» مرگ جمع را معادل مرگ تمدن و جامعۀ مدنی میداند و به انسانِ امروز هشدار میدهد که آگاهانه از پذیرش انزوایی که نهادهای فرهنگی و بازار و فناوری و سیاست و قدرت به او تحمیل میکنند تن زنند.
استدلالهایی که راشکوف در کتاب «انسانگروه» برای اثبات گرایش طبیعی آدمی به زندگی جمعی و گروهی میآورد صرفاً متکی به زمینههای فرهنگی و اجتماعی نیستند. او در این کتاب گرایش انسان به مشارکت و زندگی جمعی را خصلتی زیستشناختی و برآمده از قانون تکامل میداند و با نگاهی انتقادی به تفسیر صرفاً رقابتی از تکامل، این دیدگاه را بیان میکند و شرح میدهد که تکامل صرفاً یک فرایند رقابتی و حذفی نیست و مشارکت و کار جمعی و گروهی نقشی مؤثر در روند تکامل موجودات دارد و موجودات برای بقا نیاز به همزیستی و کار جمعی دارند.
در کتاب «انسانگروه» تاریخِ سوق داده شدن انسان از طبیعت اجتماعی بهجانب انزوا و تنهایی از منظری فرهنگی و اجتماعی و زیستشناختی و سیاسی مورد بررسی قرار گرفته است. در این کتاب، تاریخ انزوا همسو با تاریخ سلطه و همپیوند با آن نشان داده شده است.