اساس این کتاب خواندنی بر یافتهای اثباتشده و بسیار جالب در پزشکی و علوم رفتاری استوار است: باورها و انتظارات ما تبعات جدی دارند و میتوانند بر سلامت جسمی و روانی ما اثر بگذارند. اگر چنین انتظار داشته باشید که دارو یا مادهای برای یک بیماری خاصی یا بدن، بهصورت کلی، مفید است، مصرف آن تا حدودی به کاهش آن بیماری منجر خواهد شد؛ حتی اگر مطلع شوید که آن ماده صرفا یک پلاسیبو یا دارونماست. مسئله به اینجا ختم نمیشود، اگر از دارو، ماده یا عملی انتظار ضرر داشته باشیم، اثرات زیانبار قابل توجهی که به آن اثر نوسیبو میگویند، به وجود میآیند. عجیب آنکه طی سالهای اخیر، قدرت دارونمایی ترکیبات افزایش قابل توجهی یافتهاند؛ بهگونهای که در بسیاری موارد، به داروی اصلی نزدیک شدهاند.
مثالهای تاملبرانگیزی در کتاب رابسن آورده شده است که به جاهای حساسی میرسد؛ بیمارانی که از عارضه جانبی احتمالی یک دارو مطلع شده و بعد از مصرف آن به مراتب اثرات بیشتری را تجربه میکنند؛ زودتر گرسنه شدن، بعد از مصرف غذاهایی که آنها را کم کالری میپنداریم؛ این هرگونه تغییر توجیه نشده در ظاهر یا بستهبندی دارو به افزایش چند ده یا صد برابری شکایات منجر میشود؛ اینکه افرادی اعتقاد داشتند ضربه به سر باعث عوارض ناگواری میشود بعد از سانحه از علائم شدیدتری رنج بردند و...
اگر بخش عمدهای از عوارض به باور افراد بازگردد، حساس کردن انسانها به این ارتباط در عمل به تشدید مشکلاتشان منجر خواهد شد! اگر انتظار داشته باشیم که فشارهای روزمره و استرسهای زندگی به بیماری منجر شوند یا اصولا مبتلا به بیماری خاصی هستیم که سیر ناخوشایندی دارد، در این صورت آیا بیشتر متحمل عوارض نخواهیم شد؟ پژوهشهای زیادی نشان دادهاند که استرس، تروما و وقایع ناگوار کودکی و زندگی بر سلامت روان و جسم ما اثر میگذارند. حال چهقدر از این همه، ماحصل مستقیم این اتفاقات است و چه میزان ناشی از باور افراد به اثرات مخرب این اتفاقات؟ سوالی بسیار جدی که پاسخ مناسب را میطلبد.