وقتی داشتم سعی می کردم از جملههایی که با خط قرمز علامت زده بودم سوال بنویسم متوجه شدم که رمانها دقیقا شبیه زندگی ما هستند! چیزهایی که در کتاب میخوانیم و فکر میکنیم بر سر ما نمیآیند، در واقع همانهایی هستند که تجربه کردهایم! اگر وقایعی که در این دو سال اخیر بر سرم آمده را بنویسم خودم هم باورم نمیشود و مسلما خواننده هم خیال میکند که نویسنده اغراق کرده ست. تازه من هنوز به پایان داستان نرسیدهام هنوز در میان داستان قرار دارم.
من به سبب وقایعی که خارج از اراده شخصیام بود روی خطی از تروریست به دروغگو در حال پایین آمدن بودم. در نهایت تبدیل به یک دروغگو شده بودم و چه بد که این بار نه خارج از اراده که با تصمیم خودم یک دروغگو بودم!