کتاب «وسواسی بودن یا نبودن» مختص افرادی است که اهداف بزرگی در سر داشته و به همان نسبت تلاش و پشتکار بزرگ و عمل بزرگی را در راستای اهدافشان انجام میدهند.
کاردون در این کتاب میگوید کسانی که میخواهند به موفقیتهای بزرگی دست پیدا کنند، نبایستی فقط رفتارهای عادی و معمولی داشته باشند، بلکه باید به اندازه بزرگی اهدافشان، اعمالشان هم بزرگ و خارج از محدوده معمولی باشد.
او در این کتاب به بررسی این موضوع میپردازد که ما در زندگی روزمره مواجه هستیم با جملاتی مثل عاقلانه رفتار کن، متوقع نباش، واقعبین باش، آرزوهای بزرگ نداشته باش و حرفهای پوچی که محتوایی به جز محدود کردن فکر و کار ما را در پی ندارد.
گرانت کاردون نیز در جوانی حرفهای بسیاری از این دست شنیده بود، اما از یک گوش شنیده و از گوش دیگر بیرون کرده بود.
در این کتاب دقیقا همین موضوع وسواسی یا معمولی بودن را بررسی میکند. اینکه آیا ما باید همرنگ جماعت باشیم یا اینکه مسیر خودمان را تغییر داده و به موفقیت دست پیدا کنیم؟ در این کتاب راه و روش استثنایی و غیر معمولی بودن را به ما آموزش داده و این انگیزه را در ما ایجاد میکند تا در مقابل حرفهای مأیوسکننده دیگران ایستاده و در مسیر موفقیت گام برداریم.
نویسنده در این کتاب با اعتراف به وجود انگیزههای وسواسی در وجودش، رسیدن به موفقیت را با انگیزههای وسواسی بسیار جذابتر کرده و توانسته آن را برای همیشه در تملک خویش درآورد و تمام اطلاعاتی که باعث موفقیت و پیشرفتش شده را با خوانندگان به اشتراک بگذارد.