وقتی با هجوم حقایقی روبهرو میشوی که بیش از حد تحمل توست ممکن است به عمد وانمود کنی که هیچ اتفاق بهخصوصی نیفتاده و زندگی تو همچون گردونهای میچرخد و میچرخد. بعد یک روز متوجه میشوی چرخش این گردونه که از سر عادت، بیدردسر، آرام و متعادل بهنظر میرسید در حقیقت گردابی هولناک و پر تلاطم بوده است. اولین شناخت من از راز ورمز روزهای یکنواخت، به فوریهی 1933 برمیگردد.