فصل طوفانها هشتمین و آخرین رمان از مجموعهی پرطرفدار حماسهی ویچر است. داستان این بار بیش از پیش بر شخصیت گرالت ریویایی متمرکز میباشد، و طیف گستردهای از جنبههای شخصیتی او را به تصویر میکشد.
ویچر گرالت تا کنون دردسرهای زیادی را از سر گذرانده است. اما مسلما گم شدن شمشیرهای محبوبش چیزی نیست که به آن عادت داشته باشد. او در پی ناامیدی از شکایت و پیگیری حقوقی، تصمیم میگیرد خود به کشف حقیقت شمشیرهای گمشدهاش بپردازد. او در این راه چارهای ندارد جز اعتماد کردن به کسانی که بیش از هیولاهایی که به کشتن آنان وفق یافته بود موجب نگرانیاش میشوند.