آشوب جنون، پدیدهای که به تازگی بر سر زبانها افتاده و رو به گسترش است. مردم شهر از ترس رویارویی با آن پا به فرار گذاشته یا در خانه خودشان را حبس کردهاند. پشت پنجرهها پوشانده شده و همه چشمبند به چشم دارند. زندگی در دنیای تاریک به مراتب امنتر از مواجهه با آشوب جنون است. چیزی که هیچکس حقیقتش را نمیداند.
ملوری این را میداند که چهار سال به سرعت میگذرد. بچهها در یک چشم به هم زدن هشت ساله و بعد هم دوازده ساله خواهند شد و آن روز دیگر نوجوان هستند. نوجوانهایی که تا به حال رنگ آسمان را حتی از پشت پنجرهها هم ندیدهاند. تصورشان از آسمان و ابرها مجموعهای از خیالات و اوهام است و همه چیز را از پشت پارچه سیاه چشمبند خود میبینند.