جستجو نتیجهای نداشت
نتیجه جستجو
از
تا
(داستان های انگلیسی،قرن 20م،داستان کوتاه و بلند)
«میکا» دیگر طاقت هیچ چیز را ندارد. پدربزرگش در بستر مرگ است و سر و کله عمه «گرترودیس» پیدا شده تا از او مراقبت کند. بدتر از این نمیشود! اما درست موقعی که همه چیز بد به نظر میرسد، پدربزرگ رازی را برای میکا فاش میکند: سیرک جادویی حقیقت دارد!