ماگدا ورنر و آنتوان چاگین در برلین یکدیگر را ملاقات کردند. جنگ بزرگ میهنی مدتها پیش خاتمه یافته بود، اما خاطرات دردناک آن دوران هنوز زنده بود. سرنوشتهای له شده زیر چکمه جنگ، نه ترمیم شده بود و نه التیام یافته بود... ماگدا ثمره پیوند زودگذر و اجباری یک ستوان روس با مادرش بود. اتفاقی عجیب منجر به تولد کودکی ناخواسته شده بود... در واقع دختر باید از روسها متنفر میبود، اما سرنوشت به شکل دیگری تصمیم میگیرد و آنتوان پا به سرنوشت او میگذارد...
عشق حد و مرز، ملیت و زمان نمیشناسد، شعلهور میشود و بیچون و چرا میسوزاند! به همراه حقایقی از تاریخ، طرح و پروژه دانشمندان، خاطرات جنگ و محاصره در این اثر یکپارچه و تفکیکناپذیر در هم تنیده شده است...