این کتاب روایتی از دنیاهای خاموش است، دنیای خاموش مراجعانی که به دلیل تجارب نادیده گرفته شدن و غفلت در اوایل زندگی، جایی در ذهن دیگران نداشته و بی آنکه دیده شوند بزرگ شدهاند. بزرگسالانی که با دفاعهای اجتنابی از خود مراقبت میکنند وصمیمیت را در روابط کنار مینهند و گاه خود را قانع میکنند که روابط چندان هم مهم نیستند.
به درمان مراجعه میکنند اما طوری رفتار میکنند که گویی نه به درمانگر و نه به هیچکس دیگری نیازی ندارند، رفته رفته باعث میشوند درمانگر هم احساس ناکارآمدی بکند، خسته و کسل شود و آنها را از ذهنش دور کند.
و این چنین است که غفلت اولیه نگارههای دلبستگی بار دیگر در زندگیشان طنینانداز میشود؛ نیاز دلبستگی که پشت سنگری از دفاعها پنهان شده بود باز هم با ناامیدی خود را در پیلهای از بیتفاوتی میپوشاند.
اما نویسندگان این کتاب روزنه امیدی در درمان مراجعان اجتنابی گشودهاند؛ آنها تلاش کردهاند به ما نشان دهند که چطور میتوان این تجارب ناخوشایند را در درمان تاب آورد، چطور میتوان تحت تاثیر فضای بیتفاوتی و کرختی قرار نگرفت و چطور میتوان کودک کنار گذاشته دیروز را با پیوندی اصیل و انسانی به تجارب عمیق احساسی و خلق روایتی آکنده از هیجانات سوق داد.