این رمان داستان جنایی و جذاب دختری است که اعضای خانوادهاش او را در سنین خردسالی رها کردهاند تا تنهایی، در دل طبیعت بکر کارولینای شمالی، با پدر کج خلقش زندگی کند. اما در همان حال که مهارتهای زندگی در تنهایی ابدی را دارد زمانی فرا میرسد که حسرت مورد نوازش قرار گرفتن و دوست داشته شدن را میخورد. وقتی دو مرد جوان از دهکده نزدیک محل زندگیاش جذب او میشوند، وی پذیرای دنیایی جدید و تکان دهنده میشود تا اینکه اتفاقی غیرقابلتصور رخ میدهد.
در این داستان بحث انگیز و هوشمندانه و به شدت سوزناک، نویسنده یادآور میشود که کودک درون آدمی تا همیشه به زندگی او شکل میبخشد و در همان حال او را در معرض اسرار زیبا و مسخ کنندهای قرار میدهد که طبیعت در خود نگه میدارد. سرنخهای مربوط به رمز و راز داستان نیز در این زیستگاه سرسبز و انبوه و زندگی طبیعی موجودات این دنیای وحش نهفته است.