او دوازده ساله است؛ افا سی و شش ساله، السی چهل و دو ساله، کاسپر چهل و هفت ساله، و یوس هفتاد و یک سال دارد. این پنج نفر همه به نوعی به زندگی همدیگر وصل شدهاند، ولی هر کدام زندگی خود را دارند و داستان خودشان را میگویند. داستانی درباره خوشبختی غیرمنتظرهای که میتواند با آمدنش همه چیز رت به هم بریزد. در مورد رازهایی که آنقدر بزرگ هستند که حتی مطرح کردنشان غیرممکن به نظر میرسد. اینکه جوان بودن مشکلات خاص خود را دارد، مشکلات و موانعی که به صورت کوه غیرقابل گذری درمیآیند و راه را بر آدم سد میکنند.
داستانی درباره تلاش و خستگیناپذیری تا جایی که دیگر جانی برای ادامه دادن باقی نمیماند.
تا بیکران آسمان دوستت دارم حکایت سادهای است از مشاهدات شخصی و تجربههایی که میتوانند به سادگی برای هر کدام از ما اتفاق بیفتند. داستان چنان گیرا و تاثیرگذار است که خواننده همراه با شخصیتهای داستان حرکت میکند. خواننده فقط همراه قصه این شخصیتها نیست؛ خواننده در ذهن این آدمها سیر میکند.