یه بار مجبور شدم مردی رو با شکنجه سر حرف بیارم.
وسط شکنجه، یهدفعه هوس کردم بزنم زیر آواز و شعرهای آمادو نروو رو که مادرم خیلی دوست داشت فریاد زدم.
به این کارها عادت ندارم، منظورم آوازخونی و شعرخونیه.
هرگز برام پیش نمیآد جز مواقعی که مجبور میشم کسی رو شکنجه کنم تا سر حرف بیاد. نمیدونم از کی شیفته این کتاب شکنجههای چینی شدم.