لوک ریچاردسون پس از به خاک سپردن ناتالی، همسر محبوبش که شانزده سال با او زندگی مشترک داشته، به خانهشان در حومه میشیگان برمیگردد تا به تنهایی مسئولیت نگهداری از سه فرزندش را بر عهده بگیرد، اما چیزی غافلگیرکننده روی کف خانه انتظارش را میکشد: یک پاکت نامه آبیرنگ با دستخط خرچنگقورباغه ناتالی و نام لوک بر پشت آن.
ناتالی نامه را یک سال پیش و در اولین روز شیمیدرمانیاش نوشته و این اولین نامه از یک سری نامه است که پس از مرگش یکی یکی به دست لوک میرسند. لوک مطمئن است که نگارنده نامهها همسرش است، اما چه کسی آنها را میفرستد؟ هر نامهای که به دست لوک میرسد پرده از رازهایی برمیدارد که سبب میشود هر آنچه او درباره همسر و خانوادهاش میداند زیر سوال برود. اما رازها همچنان او را رهنمون میکنند به آیندهای که عشق در آن ادامه دارد و برای رسیدن به آن هرگز دیر نیست.