توماس آگدن در کتاب پیش رو حرکتی نوین در روانکاوی توصیف میکند که باعث میشود روانکاو نسبت به آنچه در جلسه روی میدهد گیرندگی و پاسخگویی متفاوتی داشته باشد. او دو وجه مختلف و جداییناپذیر روانکاوی را پیش روی ما قرار میدهد: وجه معرفتشناختی (مربوط به دانستن و درک) و وجه هستیشناختی (که با بودن و شدن مرتبط است).
نویسنده در دو فصل این کتاب با ما همراه میشود تا دو مقاله تأثیرگذار وینیکات «ارتباط برقرار کردن و ارتباط برقرار نکردنی که به مطالعه تضادهایی خاص انجامید» (1963) و «استفاده از ابژه و ارتباط به واسطه همانندسازیها» (1967) را اینبار از نگاه او بخوانیم. وینیکات در هر دوی این مقالات به ما میگوید چگونه تمام احساس واقعی بودن به تجربه داده میشود.
خواننده در دو فصل این کتاب به همراه آگدن به اتاق مشاورهاش میرود تا ببیند و از او بشنود که او چطور روانکاوی میکند. در واقع او میخواهد به ما بگوید چطور با هر بیماری و در هر جلسهای روانکاوی را دوباره ابداع میکند. دو فصل دیگر کتاب حاضر به تغییر در مفهوم تولد ذهن و نقش استفاده از زبان در درک آنچیزی میپردازد که در جلسه روی میدهد.
آگدن در فصلهای پایانی کتاب به دنیای شعر رابرت فراست و امیلی دیکنسون میبرد تا با او رؤیاپردازی و تجربه کردن، بودن و شدن را تجربه کنیم. در نهایت نیز در راستای همین هدف بحث نحوه نوشتن تحلیلی را پیش روی ما قرار میدهد.