سالها است که بر روی محرکهای فردی موفقیت مانند عشق و علاقه، سختکوشی، استعداد و شانس تمرکز کردهایم. اما در دنیای تغییرشکل یافته امروز، موفقیت روز به روز بیشتر به نحوه تعامل ما با دیگران وابسته میشود. آدام گرانت، محقق و استاد دانشگاه وارتون، در کتاب بده و بستان به بررسی نیروهای غافلگیرکنندهای میپردازد که توضیح میدهند چرا برخی افراد به صدر نردبان موفقیت میرسند درحالیکه دیگران به قعر آن سقوط میکنند. بده و بستان که توسط جامعه شناسها، نظریه پردازهای کسبوکار و رهبران شرکتهای بزرگ ستایش شده است رویکرد جدیدی را به روی کار، تعاملات، بهرهوری، که چیزی از انقلابی بودن کم ندارد، باز میکند.
عقل سلیم میگوید افراد بسیار موفق سه ویژگی مشترک دارند: انگیزه، توانایی و فرصت. اگر میخواهیم موفق شویم، باید ترکیبی از سختکوشی، استعداد و خوششانسی داشته باشیم. داستانهای متعددی در کتاب بده و بستان مؤلفه چهارم را نیز به ما نشان میدهد؛ مؤلفهای بسیار مهم که اغلب نادیده گرفته میشود: موفقیت، شدیداً به نحوه تعامل ما با دیگران بستگی دارد.
هر بار که با فرد دیگری سر کارمان تعامل میکنیم، باید دست به یک انتخاب بزنیم: آیا سعی میکنیم تا جایی که میتوانیم ارزشها و سودها را از آن خودمان کنیم؟ یا بدون نگرانی از آنچه در مقابل دریافت میکنیم، در ارزشآفرینی مشارکت میکنیم؟
در طول سه دهه گذشته، در مجموعهای از مطالعات پیشگامانه، دانشمندان علوم اجتماعی دریافتند که افراد از نظر اولویتهایشان در رابطهی متقابل (ترکیب مطلوبشان از بده و بستان) شدیداً با هم فرق دارند. برای روشنتر کردن این اولویتها، با دو دسته از افرادی آشنا می شویم که در دو سوی طیف رابطهی متقابل در محل کارقرار میگیرند. اسم آنها را گیرندهها و بخشندهها میگذاریم.
گیرندهها یک نشان متمایز دارند: آنها دوست دارند بیشتر بگیرند تا ببخشند. آنها تعادل رابطهی متقابل را به نفع خود بر هم میزنند و منافع خود را بر نیازهای دیگران مقدم میدانند. گیرندهها معتقدند که دنیا جای رقابت است، جایی که اگر نخوری، خورده میشوی. آنها فکر میکنند برای موفق شدن باید بهتر از دیگران باشند. برای اثبات صلاحیتشان خودستایی میکنند و مطمئن میشوند که اعتبار زیادی بابت تلاشهایشان به دست میآورند.
در محل کار، بخشندهها معمولاً کمیاباند. آنها کفه ترازوی رابطهی متقابل را به سمت طرف مقابل خم میکنند و ترجیح میدهند بیشتر از این که بگیرند، ببخشند. بخشندهها دیگرخواهند و بیشتر روی این که دیگران چه نیازی به آنها دارند، تمرکز میکنند. این اولویتها ربطی به پول ندارند: گیرندهها و بخشندهها براساس این که چقدر به سازمانهای خیریه کمک میکنند یا چه مبلغی از سود کارفرماها را برای خود برمیدارند از همدیگر متمایز نمیشوند. بلکه آنها براساس ویژگیها و اعمالشان در قبال دیگران از هم متمایز میشوند.