ادوارد ویلسون آموختههایش از کارراهه حرفهای و عصاره 60 سال تدریس خود را در نامههایی برای نسلهای پس از خویش بازگو میکند. از خاطرات پیشاهنگی خود در دوره نوجوانی، آن زمان که دلمشغول مورچهها و پروانهها بوده، میآغازد و 21 نامه را با داستانهایی از زندگی خویش پیش میبرد. از انگیزههایش برای زیستشناس شدن میگوید و از کامیابیها و ناکامیهای مسیری که پیموده است.
در زمانهای که بقای ما بیش از پیش به درکمان از علم گره خورده، ویلسون بر آن است که موفقیت در عرصه علم چندان به هوش سرشار یا مهارت ریاضی مربوط نیست و مهم اشتیاق و ممارست در یافتن و حل مسئله است. او میکوشد خوانندگان کتابش را متوجه عشق به خلاقیت علمی کند و احترام آنان را به جایگاه کوچک انسان در زیستبوم سیاره برانگیزد.