ماری استوارت کار بیهمتایی است. این اثر تنها موردی است که در آن رمانتیسیسم به طور دربست به خواستهای تراژدی پاسخ گفت: (به تصویر کشیدن) بانوی شریف ذهن رمانتیکها را به خود مشغول داشته بود؛ در وجود ماری استوارت قوای حساب شده گناه مرموز، آرمانی از دست رفته، و قلبی رئوف، به وحدت میرسیدند. از سر والتر اسکات تا دوما، رنگ سرخ چوبهدار و رنگ سیاه لباس او بر داستانهای رمانتیک خیمه زده است.سوینبرن نمایشنامهای به نام (ماری استوارت) نوشت و آلفی یری نمایشنامهای به نام (ماریا استواردا) پژواک موسیقی رنج او در اپراهای از یاد رفته رمانتیک، از جمله اپرایی اثر دنیزتی، به گوش میرسد.