همیشه شیفتهی قانون تلاش معکوس بودهام. گاهی آن را «قانون وارونه» مینامم. وقتی سعی میکنی روی سطح آب باقی بمانی، غرق میشوی؛ اما وقتی سعی کنی غرق شوی، شناور باقی میمانی. حس ناامنی نتیجهی تلاش برای رسیدن به امنیت است… برعکس، رستگاری و سلامت روان حاصل تشخیص تمامعیار این حقیقت است که هیچ راهی برای رهایی و نجات خود نداریم.
کتابهای خودیاری هیچ کمکی نمیکنند. تعداد کمی از انبوه مزایای زندگی مدرن امروز میتوانند حال ما را بهتر کنند. ثروت، حتی اگر بتوانید به آن دست پیدا کنید، لزوما به شادی منجر نمیشوند. رابطه عاطفی، زندگی خانوادگی و کار همانقدر که شادیبخشاند، اضطرابآور هم هستند. حتی نمیتوانیم روی اینکه معنای «شادی» چیست توافق کنیم.
حال باید نتیجه بگیریم همهی کارهای ما بیحاصل است یا فقط راه اشتباه را انتخاب کردهایم؟
اولیور برکمن، همهجا، از شرق تا غرب را جستوجو کرده است تا آدمهایی را پیدا کند که همگی دیدگاه مشترکی به زندگی دارند. آدمهایی که چه روانپزشک و پژوهشگر روانشناسیِ تجربی باشند، چه متخصص مبارزه با تروریسم، مشاور کسبوکار و چه فیلسوف، همگی معتقدند تنها همان تلاش بیوقفه برای رسیدن به شادی است که باعث احساس بدبختی و بیچارگی ما میشود. معتقدند راه دیگری برای رسیدن به شادی و موفقیت وجود دارد و آنهم با آغوشِ باز پذیرفتن شکست، بدبینی، عدم امنیت و عدم قطعیت است؛ یعنی پذیرفتن همهی چیزهایی که در زندگی از دستشان فراریایم. پادزهر، کتابی تفکربرانگیز، تا حدی غیرعادی و در نهایت بهغایت روحبخش است؛ کتاب راهنمای آدمهای هوشمند برای درک سوءبرداشت آدمها از معنای شادی و شادبودن.
«کتابی خارقالعاده که وادارمان میکند به رویکرد فعلیمان نسبتبه زندگی شک کنیم، به بازنگری آن بپردازیم و از جستوجوی مداوم شادی و قطعیتی که معمولاً به شکل مصرفگرایی بروز میکند، دست برداریم.»
ـ ویلیام لیث، تلگراف