پانزده سال داشت. دردانه مادرش بود و سرشار از زندگی. و ناگهان الی، در چشم برهم زدنی ناپدید شد...
ده سال گذشته اما لارل هرگز از یافتن الی ناامید نشده است. تا این که با غریبهای با ظاهری زیبا و پرجذبه روبهرو میشود که او را با خود همراه میکند؛ طوری که انگار پاهایش مال خودش نیست. اما چیزی که به حق، نفس او را میگیرد، لحظه دیدار با دختر نه ساله غریبه است. زیرا دختر او، تصویری از الی است.
حالا تمام سوالهای بیجوابی که همیشه فکر لارل را به خود مشغول کرده بودند، دوباره هجوم میآورند. در حقیقت، چه اتفاقی برای الی افتاده است؟ و چه کسی هنوز رازهایی برای پنهان کردن دارد؟