کتاب حاضر تأملات آلبر کامو است دربارۀ مجازات اعدام. او در این کتاب بهنحوی مستدل و قاطع نفرت و عصیان خود را نسبت به مجازات مرگ بیان میکند. بهباور کامو انسان نه گناهکار است و نه بیگناه. امّا چون معصومیت امر مطلقی نیست قاضی هم فرد کامل و معصومی محسوب نمیشود. از اینرو، مجاز نیست در مورد مرگ و زندگی انسان تصمیم بگیرد مگر آنکه خود کاملاً پاک و از گناه مبری باشد، چیزی که البته ناممکن است. حق زیستن، حق طبیعی همۀ انسانهاست، حتّی بدترین آنها. پستترین جنایتکاران و بینقصترین قضات در این زمینه برابرند و به یک میزان نگونبخت و همبستهاند. حکم مرگ تنها همبستگی بیچونوچرای انسانها را از بین میبرد، همبستگی در برابر مرگ.