جستجو نتیجهای نداشت
نتیجه جستجو
از
تا
آلیسا توی آفتاب تابستان هم یخ میزند، آن هم نه فقط دست و پاهایش که در تمام جانش زمستان خانه کرده است. مادرش میگوید آقای دکتر متخصص است و خیلی زود تشخیص میدهد، لابد یکجور بیماری ویروسی است. اما آلیسا ته دلش می داند که ویروسی در کار نیست...
کیویاتکوفسکی عاشق سردرآوردن از اسرار و معماهاست و ولکن ماجرا هم نیست. او خودش را کارآگاه خصوصی درجهیک میداند، همردیف شرلوک هولمز و مایکل بلومکوئیست و مجانی هم کار نمیکند. پریموس، ستارهی سیرک زامپانو، از کوفسکی زیرک درخواست کمک میکند. خواهر ستارهی سیرک هر شب بدون اینکه دلیلش را بداند یک خرابکاری را تکرار میکند. حالا آقای کوفسکی کبیر دستبهکار شده تا سر از راز این خرابکاری دربیاورد...
کیویاتکوفسکی عاشق سر در آوردن از اسرار و معماهاست و ولکن ماجرا هم نیست. او خودش را کارآگاه خصوصی درجه یک میداند، همردیف شرلوک هولمز و مایکل بلومکوئیست و مجانی هم کار نمیکند. اولین ماجرای کارآگاهی او برمیگردد به ناپدید شدن بستههای آدامس محبوبش از پیشخوان دکه سر کوچهشان. کارآگاه کوفسکی به تکاپو میافتد. نکند همه اینها زیر سر «افعی» باشد؟
کیویاتکوفسکی عاشق سر در آوردن از اسرار و معماهاست و ولکن ماجرا هم نیست. او خودش را کارآگاه خصوصی درجه یک میداند، همردیف شرلوک هولمز و مایکل بلومکوئیست و مجانی هم کار نمیکند. دومین پرونده کارآگاه پیدا کردن اسکیتها است. فریتس سفارشهای تلفنی پیتزا را اسکیت میبرد دم در خانهها؛ ولی برایش مشکلی پیش میآید: کفشهای اسکیتس را موقع کار میدزدند و او مجبور میشود پابرهنه به خانه برگردد. این پرونده در ابتدا خیلی پیش پا افتاده به نظر میرسید، ولی کیویاتکوفسکی حتی به خواب هم نمیدید که اصل ماجرا چیست...
کمیسر ناگل که در همه دنیا به خاطر کله کچلش به او کلیکر میگویند و آن شش خلافکار سابق که حالا دیگر درستکار شدهاند، خیلی تصادفی به یک باند سرقت برمیخورند و خبر جلسه مهم مافیای سرقت ماشین، پای آنها را به عملیات جدیدی باز میکند. اینبار با چند دسته کارکشته طرف هستند که به این سادگی فریب نمیخورند...
کمیسر ناگل که به خاطر کله تاسش به کلیکر یعنی کله مرمری معروف شده، از اسلحه و خشونت بیزار است. او اینبار درگیر پرونده مرموزی شده که در آن دو تبهکار قصد جان یکدیگر را کردهاند. حالا او با دست خالی و چند حدس و گمان، هم باید جلوی قتل را بگیرد هم آنها را دستگیر کند. دوستانش، همان شش خلافکار سابق، بیصبرانه منتظرند کمیسر آنها را به ماجراجویی تازهای دعوت کند...
کمیسر کلیکر به معمای دشواری برخورده بود. پینگپنگ، تبهکار پلید و زیرکی بود که بوی پلیس یا مامور مخفی را از ده فرسخی تشخیص میداد. چطور میتوانست او را گیر بیندازد؟ او پول آدمربایی را کجا پنهان کرده بود؟ همینها کمیسر را به نقشهای هولناک رساند که زبان دوستانش یعنی همان شش خلافکار سابق را بند آورد.
سارق نقاب نارنجی دارد. پای شبح به تعطیلات تابستانی باز شده. پیدا شدن لکه نفتی گندهای در رود البه همه را نگران کرده. دزد فروشگاه پالتو پوست را جارو کرده و درست وقتی کمیسر گرد و قلمبه ما در کلینیک لاغری است، معمای پیچیدهای به سراغش میآید. اما باز هم ثابت میشود کمیسر کوگل بلیتس از پس هر جور معمایی برمیآید.
کمیسر کوگل بلیتس نگران است که پیدا شدن یک لنگه جوراب قرمز توی سوپ کنسول فرانسه روابط دیپلماتیک را تیره و تار کند. او یک مجرم را در بازارچه دستگیر میکند، یک دزد را در حراج فصلی و یک قاچاقچی اسکله را در بندر نیس، موقع تعطیلات تابستانی. این همه هوشیاری و سرعت در حل پروندههای پیچیده از کجا میآید؟
کاپیتان کچاپ با نیشخندی موذیانه به بلکی گفت:(( پیشنهاد من رو هیچجوره نمیتونی رد کنی...)) و حالا او غیبش زده است. آیا بلکی، یکی از شش یار قسمخوردهی پارک هتل و دوست صمیمی کمیسر کلیکر، به همه خیانت میکند و با دزدی مثل کاپیتان کچاپ همدست میشود؟
این بار از بازرس ویژه پلیس کمیسر ناگل که به خاطر کله کچلش در سراسر دنیا به کلیکر معروف است، کاری ساخته نیست. یکی از دوستانش را دزدیدهاند و آدمربایان تهدید کردهاند که پلیس نباید دخالت کند، وگرنه... هیچ ردی از گروگانگیرها نیست. آنها پول زیادی میخواهند و عجله هم دارند. یاران پارک هتل اما دلشان خالی نشد. آنها کلک شاه ماهی را سوار کردند...
«کسی که این رو طراحی کرده، کارش بد نیست... ولی جزو درجه یکها هم نیست.» تینو این را خوب میدانست چون در میان شش خلافکار سابق و اکنون درستکار، متخصص جعل اسکناس بود. تیمشان در شکار باند جعل اسکناسهای آبیرنگ به کمک کمیسر کلیکر رفتند. نقشهشان برای به دام انداختن جاعل چنان جنونآمیز بود که یقینأ باید به موفقیت میرسید.