فوران فریادها و شعلهها شهر را در بر گرفته است. شب منفجر شده است، زیرورو شده است. تاریکی و سکوت در هم تندیدهاند و اضداد خود، آتش و فریاد را بیرون میریزند. شهر مثل کاغذی مشتعل، مچاله میشود.فرار کن! بدون تاج، بدون گرز مرصع، کسی نمیفهمد که تو شاهی.
شبی تاریکتر از شب آتشسوزی نیست. و آنکه در میان جمعیت فریادگران میدود، تنهاترین است.