الوود آرزو دارد در دانشکده سیاهپوستان شهر درس بخواند. روزی که برای آشنایی با حال و هوای دانشکده راهی آنجا میشود، ندانسته سوار خودرویی سرقتی میشود و پلیس دستگیرش میکند. تبعیض نژادی در آمریکای دهه 1950، وضعش را وخیمتر میکند. او را به دارالتادیب «نیکل» میفرستند. شعار آنجا این است که در صلح و آرامش، مردانی شربف بار میآورد. اما واقعیت چیز دیگری است! دوستان الوود یا مقاومت میکنند و سر به نیست میشوند، یا پیش چشمش به موجوداتی بیاراده و مطیع تبدیل میشوند! اما الوود مدام گفته مارتین لوتر کینگ را در ذهنش مرور میکند و راه دیگری در پیش میگیرد:
«ما را به زندان بیندازید، خانههایمان را بمباران کنید، فرزندانمان را تهدید کنید، کتک بزنید و نیمهجان رها کنید؛ ما همچنان به شما عشق خواهیم ورزید.»