علی فامیان


تولیدکننده

بازه‌ی قیمت (تومان)

از

تا

مرتب‌سازی
تعداد تصاویر
خانه‌های مالیگا (مجموعه داستان)
  • 69,000 تومان
  • با تخفیف: 69,000 تومان
زندگی شهری (مجموعه داستان)
  • 69,000 تومان
  • با تخفیف: 69,000 تومان
اژدهای خوش اقبال (مجموعه داستان)
  • 45,000 تومان
  • با تخفیف: 45,000 تومان

خانه‌های مالیگا (مجموعه داستان)

  • 69,000 تومان

دو پرستار بیمارستان، دو نفر که ظاهرا غمگین و مغموم بودند، از زمان استراحت برای سیگار کشیدن استفاده می‌کردند. شانه به شانه هم، پشت یک کاروان و کنار ردیفی از بوته‌های آراسته، آهسته حرف می‌زدند. زن، موهایی بلند داشت و دست‌هایش در لباس کار رنگ پریده به نظر می‌آمد. مرد، تنومند بود و روی بازویش تتو داشت. حتی در آن موقع سال یعنی یکی از روزهای ماه ژوئن اگر کسی دقت می‌کرد می‌توانست از سر و ظاهر هر دو شور و اشتیاق آن دو را هنگام گفت‌و‌گو مشاهده کند. زن نوک کفش خود را به کف سیمانی محوطه می‌مالید و مرد هم مدام وول می‌خورد چون می‌خواست آخرین اخبار مربوط به یک حادثه داغ را با آب و تاب تعریف کند: خبر مربوط به یک پرستار که قاتل زنجیره‌ای بود و به گفته خودش در جایی در پنسیلوانیا حداقل چند بیمار را به قتل رسانده بود.

زندگی شهری (مجموعه داستان)

  • 69,000 تومان

پیتر حواسش جمع بود تا همسرش را در خصوص گذشته‌اش تحت فشار قرار ندهد و بئاتریس هم دقیقا به همین دلیل او را انتخاب کرده بود. بیشتر مردها در زمانه‌ای که صداقت و افشاگری امتیاز محسوب می‌شد، کم‌گویی او را نمی‌پسندیدند اما پیتر فرق داشت. شاید چون او اهل شمال شرق آمریکا بود، یکی از چهار پسر خانواده‌ای که چهار نسل دوام آورده بود. شاید به این دلیل که ریاضی‌دان بود. شاید به این خاطر که پیتر از سر و ظاهر و سبک زندگی این زن راضی بود و به راستی دلش خوش بود که همسرش می‌گفت: «پدر و مادرم مردن. توی ایالت نیویورک غربی، نزدیک روچستر زندگی می‌کردیم. تک فرزندم. هیچ کس و کاری ندارم.» ...

اژدهای خوش اقبال (مجموعه داستان)

  • 45,000 تومان

زن با بیلچه به سر حمله‌کننده ضربه زد، بیلچه‌ای که معمولا در صندوق عقب ماشین می‌گذاشت تا هنگام نیاز چیزهای ریخته شده در بزرگراه را بردارد. در زمان معینی از سال در شمال نیویورک، لاک‌پشت‌ها از برکه‌های پوشیده از نی بیرون می‌آمدند تا در اطراف بخزند و کف جاده‌ها را به طرح تکه‌های سفال تبدیل کنند. جوآن می‌توانست لاک‌پشت‌های آبی را داخل جوی بیندازد. جوآن بیلچه را از صندوق عقب آورده بود تا کود داخل خانه را سروسامان بدهد...

صفحه‌ی 1