رمان اشتیاق آمیزهایست از سرنوشت دو انسان در کشاکش جنگهای ناپلئونی: آنری، سرباز سادهای در رکاب بناپارت و ویلانل، دختر موقرمز قایقرانی ونیزی که همسرش او را در قمار به فرماندهی در ارتش ناپلئونی میبازد. وینترسن با درآمیختن واقعیت و خیال، از دل قصهای عاشقانه خواننده را آبراهبهآبراه، در ونیز، شهر کارناوالهای پرزرق و برق، به دنبال خود میکشد. تلفیق تاریخ و عشق، با رگههایی از رئالیسم جادویی و نثر شاعرانه سبب شده منتقدان رمان وینترسن را با آثار گابریل گارسیا مارکز قیاس کنند.