در داستان بهروز شدهی هانسل وگرتل، ساسی و بوبا باید با کریسی، نامادری معتادشان، کنار بیایند و دست و پنجه نرم کنند. در یک شب سرد پاییزی، کریسی در را روی ساسی که بیرون از خانه است قفل میکند و ساسی مجبور میشود در اصطبل بخوابد. ساسی و بوبا ناامیدانه ار خانه فرار میکنند تل پیش عمه ویویان بروند؛ اما مشکلی وجود دارد، عمه ویویان خانه نیست. تلاش برای محافظت از بوبا باعث میشود ساسی مسئولیت زندگی را به عهده بگیرد و برای پیدا کردن جایی امن دست به فداکاری بزند. داستانی ساده با تاروپودی از روابط خانوادگی و پایانی سرشار از امید....