پس از گذشت بیش از دو دهه از انتشار جستارهایی در باب عشق، دوباتن در این رمان قصد کرده بنیان باورهای خوشدلانهی ما به عشق رومانتیک را براندازد. این رمان از جایی آغاز میشود که عموما رمانهای عاشقانه در آنجا ختم به خیر میشود: از وصال دو معشوق.
در متن کتاب میخوانیم:((قصههای عاشقانه با ترس از اینکه مبادا شخصی علاقهای به دیدار آدم نداشته باشد شروع نمیشوند، قصههای عاشقانه از آنجایی کلید میخورند که کسی با دیدار مدام ما مخالفتی نداشنه باشد؛ این قصهها از آنجا شروع میشوند که آدمها به هم قولهای جدی میدهند که با هم و برای هم تا آخر عمر بمانند. لحظههای تاثیرگذار اولیهی عاشقی، تمام درک ما را از عشق مخدوش کرده وبه یغما میبرند. ما اجازه دادهایم قصههای عشقیمان خیلی زود تمام شوند. انگار همانقدر که بیاندازه زیاد از چگونگی شروع عشق میدانیم، از چگونگی تداومش بیاندازه بیاطلاعیم.))
سیر عشق در حکم دورهای آموزشی است که به ما میآموزد چگونه از میان تلههای ارتباط عاطفی به سلامت راهمان را پیدا کنیم.