تقریبا هر روز پنجشنبه پیش از نماز بعدازظهر در 1 خانه کهنه و کثیف که از آن پتونیکو دکاندار بود فریادهای خشمگین زنی از 2 پنجره زیرزمینی وارد حیاط تنگی میشد که هر نوع خردهریزی را در آنجا انبار کرده بودند و در آنجا مستراحهای چوبیای قرار داشت که از بس کهنه بود دیگر سر پا نمیایستاد.