جستجو نتیجهای نداشت
نتیجه جستجو
از
تا
مرگ من روزی فرا خواهد رسید: در بهاری روشن از امواج نور در زمستانی غبارآلود و دور یا خزانی خالی از فریاد و شور مرگ من روزی فرا خواهد رسید: روزی از این تلخ و شیرین روزها روز پوچی همچو روزان دگر سایهای ز امروزها، دیروزها!
باز آمدم چون عید نو، تا قفل زندان بشکنم وین چرخ مردمخوار را چنگال و دندان بشکنم! هفت اختر بیآب را، کین خاکیان را میخورند هم آب بر آتش زنم، هم پادشاهان بشکنم
این کتاب با هدف معرفی بخش کوچکی از تاریخ و فرهنگ و هنر ایران به نسل جوانی طراحی شده که به دلایلی، موفق به شناخت این سرزمین افتخارآمیز نشده است، بیشتر تلاش شده است که شگفتیهای تاریخ، فرهنگ و طبیعت فقط در قالب تصاویری زیبا از افشین بختیار بدون هیچ توضیحی به نمایش گذاشته شود، تصویر چنین است که اگر خواننده علاقهمند اطلاعات بیشتری نیاز دارد به منابع مربوط مراجعه خواهد کرد.
رمان اسرار را بارها خواندهام و هر بار بیشتر مسحور میشوم. داستانهای او از حد زمان فراتر رفته و شور و حالی موسیقایی مییابند. او را باید به حق اشرافزاده روح نامید.
ماه اگر میخندید، شبیه تو میشد تو همان حس را بر میانگیزی حس چیزی زیبا اما ویرانگر شما هر دو وامگیران بزرگ نور هستید دهان گرد ماه غمخوار دنیا، و مال تو بیخیال است