«دنیای قشنگ نو» نمایانترین اثر هاکسلی است. بعضی از منتقدان طنز این کتاب را بیش از حد تلخ و تند میدانند. پرخاش توفندهای که هاکسلی به صنعتگرایی دیوانهوار انسان امروز میکند، در عین حال هم امید او را به بشر و هم نومیدی او را از بشر نشان میدهد. به یک اعتبار در تحلیل آخر، این کتاب را باید خوشبینانه دانست زیرا با وجود تهدید همه جانبهای که حیات بشر را احاطه کرده است، هاکسلی به بقای او اعتقاد دارد. از طرف دیگر شاید بتوان گفت که هاکسلی «امروز» را هجو میکند نه آینده را. ناکجاآباد فردای او همین خرابآباد امروز ماست. «دنیای قشنگ نو» از اعقاب جمهوریت افلاطون است و به گفته یکی از ناقدان، هاکسلی اتوپیا را از آن جهت علم میکند که دیگر هرگز علم نشود. آخرین سخنش این است که امکان زیستن هست ولی اینگونه زیستن زندگانی نیست.