رهایی خودِ راستین از بند نقاب های دروغین
نویسندهی داستان در این کتاب به طرح واژهی نقاب می پردازد. در ابتدا، خواننده درمییابد که استفاده از نقاب برای تعامل با دنیای پیرامون، بسیار هم ضروری است. اما مشکل از جایی شروع می شود که فرد، شخصیت خود را با نقاب یکی می پندارد و دچار بحران هویت می شود و شخصیت اصلی خود را آهسته آهسته در پشت نقاب فراموش می کند. داستان تاکید دارد که یک نقاب وسیلهی دائمی نیست و انسان در مواقع غیرضروری باید آن را از خود جدا کند و خود را با آن یکی نپندارد. در غیر این صورت چنان در لایههای آن محبوس می شود که کل ارتباطش با دنیای واقعی بیرون از خود را از دست می دهد و فقط یک معجزه ی سفر قهرمانی می تواند او را نجات دهد.