مایلز و نایلز حالا که از مدرسه خلاص شدهاند، زدهاند به دل جنگل با یه عالمه خوشحالیجات از قبیل خوراکی و بازی و کتاب و کیسه خواب و نوشیدنی و... و البته یک پرچم پرماجرا. اما وقتی جاش بارکین قلدر و رفقای نابابش دست به یکی میکنند که پرچم را پس بگیرند، روزگار این دو قزمیت ماجرای ما سیاه میشود. جنگ است، اما نه جنگ بزن و بزنی، بلکه جنگ فکرها؛ و اینبار دو قزمیت ما خوب میدانند که چه کار کنند. و این جادوی دوستیست.