ذهن ما تفکرات پیچیده و برتر خود را یکجا و در تلاش اول نمایان نمیکند. ذهن همانند وسیلهای است که ایدههای آن به نوبت و در فواصل زمانی مختلف، کمکم و ذرهذره بیرون میآیند. ذهن ما توانایی تولید تعداد کمی فکر و ایدۀ الهامبخش را دارد. بعد از آن خاموش میشود، نیاز به استراحت دارد و برای مدت طولانی و نامعلومی غیرفعال خواهد شد. ما نمیتوانیم بیوقفه به مدت دو ساعت به تفکر بپردازیم، یک روز کامل که دیگر محال است.
اما ذهن ما بهطرز وسوسهانگیزی قابل پیشبینی نیست و خیلی از اوقات، بیکار است و حواس خود را پرت میکند. کتاب «چگونه بهدردبخورتر فکر کنیم» در مورد این است که چطور از این ابزار زیبایی که در اختیار ماست استفاده کنیم تا بتوانیم بهطور منظمتر و پربارتر، از ایدههایش برای تحقق پتانسیلی که داریم بهره ببریم. تا کاری کنیم که به رضایتی که شایسته آن هستیم دست پیدا کنیم. ما یاد میگیریم که چگونه افکار فرّار را قبل از اینکه اضطراب و ترس گریبانشان را بگیرد درک کنیم، چه ساعاتی از روز بیشترین تلاش را کنیم، چه مدت از مغزمان کار بکشیم و چگونه از غرایزمان استفاده کنیم تا بر کسالتها غلبه کنیم و نیز، چگونه بر رویکردهای دمدستی و پر از ترسی که برای مشکلات بزرگ سراغمان میآیند، غلبه کنیم.
در قرنهای گذشته، هنرمند ایتالیایی دورۀ رنسانس، میکل آنژ (1564- 1475) اینگونه دیدگاه خود را به کارش بهعنوان یک پیکرتراش بیان کرد: «تمثال از ابتدا در سنگ وجود دارد، کار من این است که آن را رها کنم.» دقیقاً همانند همان سنگی که میکل آنژ میگوید، در ذهن ما هم انواع افکار بزرگ بهصورت بالقوه وجود دارند. تنها کافی است آنها را از قید و بند شک و تردیدهای درونی خود رها سازیم.
به ما یاد دادهاند که باید ذهن انسانهای برجسته مانند میکل آنژ، ارسطو، افلاطون، دیلامپهدوزا یا مونتنی را ستایش کنیم. از ما انتظار میرود آثار این نوابغ را بپرستیم، به ما یاد دادهاند که فرآیند تفکر آنها شبهجادویی است و توانایی آنها در خلق چنین ایدههایی نهایتاً باید رازی باشد. اما در این بین یک دیدگاه کاملاً متفاوت از سوی نویسندۀ آمریکایی رالف والدو امرسون (1882-1803) همچون یک پیشگویی بیان شده است: «در ذهن نوابغ، میتوانیم - بار دیگر - یکی از افکار نادیده گرفتهشدۀ خود را بیابیم.» این گفته به ما نشان میدهد که افکار نوابغ چندان با آدمهای دیگر فرقی نمیکند؛ آنها فقط افکارشان را بیشتر جدی میگیرند. ما اغلب نسخۀ ناتمام و نامطمئن ایدههای آنها را در سر داشتهایم.