«ذهن، خود و جامعه» اثری دورانساز در علوم اجتماعی است که مکاتب مختلف (از کنش متقابل نمادین گرفته تا برساختگرایی و پراگماتیسم) و متفکران گوناگون (از آلفرد شوتس گرفته تا یورگن هابرماس و هوارد بکر) از بینشهای ژرف آن بهرهای بسزا بردهاند. جورج هربرت مید در بزنگاهی تاریخی با تغییر پرسشها و نحوهی پرسشگری به شکلگیری علمی تازه و هنوز زنده و کارگشا (یعنی روانشناسی اجتماعی) یاری رساند که به دلیل نگاه ژرف فلسفی خالقاش اسیر دوگانهانگاریهای بعدی مکاتب گوناگون جامعهشناسی (رویکرد ذهنگرایانه و عینگرایانه، تحلیل خرد و کلان) نشد و رویکرد خلاقانهی آن که شکلگیری ذهن و خود و جامعه را در پیوندی تنگاتنگ با هم بررسی میکند به پیوند فلسفه، جامعهشناسی و عصبشناسی مدد رساند؛ یعنی سه حوزهای که بعدها به خاطر تفکیک علمی از هم جدا شدند ولی اکنون دوباره لزوم پیوند آنها بیش از هر زمان دیگری مورد تاکید قرار گرفته است. از همین روست که نظریات مید را حتی صورت نخستینی از طرحهای نظری متفکران مطرحی همچون مایکل توماسلو میانگارند.
مید در اثر حاضر توضیح میدهد که چگونه ذهن و خود و جامعه در رابطهای سهجانبه رشد و فرگشت مییابند و سازوکارهایی را تشریح میکند که نشان میدهند چطور انسانها در خلال زیستن در جامعه همدیگر را تحت تاثیر قرار میدهند. و همین شاید مهمترین مضمونی باشد که کتاب مید را حتا برای خوانندگان عادی نیز جذاب میکند. این تبیینها زمینه را برای آشنایی با نحوهی شکلگیری عمیقترین احساساتمان فراهم میآورند و کنترلمان را برای آنها بیشتر میکنند.