داستان با توفانی آغاز میشود که پراسپرو آن را برانگیخته، کسی که سالهای پیش دوک به حق میلان بوده و برادر غاصبش، آنتونیو، او و دختر سهسالهاش، میرندا، را سوار قایقی کرده و به جزیرهای دورافتاده فرستاده است، جایی که تنها ساکن آن وحشیای به نام کالیبان است.