ارسلان فصیحی


تولیدکننده

بازه‌ی قیمت (تومان)

از

تا

مرتب‌سازی
تعداد تصاویر
باب اسرار
  • همراه با تخفیف
  • 350,000 تومان
  • با تخفیف: 297,500 تومان
باب اسرار
  • 58,000 تومان
  • با تخفیف: 58,000 تومان
ملت عشق (پالتویی) گالینگور
  • 45,000 تومان
  • با تخفیف: 45,000 تومان
ملت عشق (جیبی)
  • 58,000 تومان
  • با تخفیف: 58,000 تومان
دختر مردم
  • 89,500 تومان
  • با تخفیف: 89,500 تومان
ملت عشق (پالتویی)
  • 45,000 تومان
  • با تخفیف: 45,000 تومان
کتاب صوتی ملت عشق
  • 41,000 تومان
  • با تخفیف: 41,000 تومان
بعد از عشق
  • همراه با تخفیف
  • 220,000 تومان
  • با تخفیف: 187,000 تومان
خون حرف نمی‌زند
  • 174,500 تومان
  • با تخفیف: 174,500 تومان
ملت عشق (جیبی)
  • 58,000 تومان
  • با تخفیف: 58,000 تومان
ملت عشق (گالینگور)
  • 95,000 تومان
  • با تخفیف: 95,000 تومان
قلعه سفید
  • 24,000 تومان
  • با تخفیف: 24,000 تومان

باب اسرار

  • 350,000 تومان

زنی سرگردان میان پدری گمشده و فرزندی زاده‌نشده... انسانی که در پی معنای زندگی است: کارن کیمیا... شهری که دروازه‌هایش به رازها گشوده می‌شود... شب‌هایی که رازها در آن‌ها به معجزه بدل می‌شود. زمان‌هایی که معجزه حقیقت شمرده می‌شود... زمزمه‌ای که از هفتصد و اندی سال پیش شنیده می‌شود... نفس عطرآگین انسان‌هایی که عشق را فقط با عشق می‌سنجند... عشقی که مرگ نتوانسته از میان بردارد... عشقی که در برابر گذر زمان تاب آورده؛ عشق شمس تبریزی و مولانا جلال‌الدین بلخی... داستانی عرفانی سرشار از پرسش و آگاهی و هیجان... روی سنگ خون بود و در آسمان بدر و در باغچه بوی خاک. درختان در خنکایی رعب‌آور شناور بودند. گاه غنچه کردن گل‌های زمستانی بود‏‏ء دم شکفتن نرگس‌ها. هفت تن وارد حیاط شدند... هفت دل غضبناکء هفت ذهن مسخر نفرتء هفت تیغ برنده‏. هفت مرد ملعون سکوت حیاط را هفت پاره کردند و رفتند به سوی دری چوبی که مأوای قربانی‌شان بود...روی سنگ خون بود و در باغچه خنکایی رعب‌آور. یگانه شاهد جنایت بدر بود. بی‌حیرتء بی‌ترس‏ء بی‌لرز می‌نگریست از میان برگ‌های مرده درختان بلند صنوبر. جوان‌ترین آن هفت تن در زدء پیرترینشان صدا زد مرد حجره نشین را. هر هفت تن یکباره فروبردند تیغ‌هاشان را در تن مرد که از در درآمده بود. روی سنگ خون بود و در دل آدم‌ها نفرت و در بدر آرامشی عمیق...

باب اسرار

  • 58,000 تومان

زنی سرگردان میان پدری گمشده و فرزندی زاده‌نشده... انسانی که در پی معنای زندگی است: کارن کیمیا... شهری که دروازه‌هایش به رازها گشوده می‌شود... شب‌هایی که رازها در آن‌ها به معجزه بدل می‌شود. زمان‌هایی که معجزه حقیقت شمرده می‌شود... زمزمه‌ای که از هفتصد و اندی سال پیش شنیده می‌شود... نفس عطرآگین انسان‌هایی که عشق را فقط با عشق می‌سنجند... عشقی که مرگ نتوانسته از میان بردارد... عشقی که در برابر گذر زمان تاب آورده؛ عشق شمس تبریزی و مولانا جلال‌الدین بلخی... داستانی عرفانی سرشار از پرسش و آگاهی و هیجان... روی سنگ خون بود و در آسمان بدر و در باغچه بوی خاک. درختان در خنکایی رعب‌آور شناور بودند. گاه غنچه کردن گل‌های زمستانی بود‏‏ء دم شکفتن نرگس‌ها. هفت تن وارد حیاط شدند... هفت دل غضبناکء هفت ذهن مسخر نفرتء هفت تیغ برنده‏. هفت مرد ملعون سکوت حیاط را هفت پاره کردند و رفتند به سوی دری چوبی که مأوای قربانی‌شان بود...روی سنگ خون بود و در باغچه خنکایی رعب‌آور. یگانه شاهد جنایت بدر بود. بی‌حیرتء بی‌ترس‏ء بی‌لرز می‌نگریست از میان برگ‌های مرده درختان بلند صنوبر. جوان‌ترین آن هفت تن در زدء پیرترینشان صدا زد مرد حجره نشین را. هر هفت تن یکباره فروبردند تیغ‌هاشان را در تن مرد که از در درآمده بود. روی سنگ خون بود و در دل آدم‌ها نفرت و در بدر آرامشی عمیق...

ملت عشق (پالتویی) گالینگور

  • 45,000 تومان

خیلی وقت پیش بود. به دلم افتاد رمانی بنویسم. ملت عشق. جرئت نکردم بنویسمش. زبانم لال شد. نوک قلم کور. کفش آهنی پایم کردم. دنیا را گشتم. آدم‌هایی شناختم، قصه‌هایی جمع کردم. چندین بهار از آن زمان گذشته کفش‌های آهنی سوراخ شده، من اما هنوز خامم، هنوز هم در عشق همچو کودکان ناشی...

ملت عشق (جیبی)

  • 58,000 تومان

خیلی وقت پیش بود. به دلم افتاد رمانی بنویسم. ملت عشق. جرئت نکردم بنویسمش. زبانم لال شد، نوک قلمم کور. کفش آهنی پایم کردم. دنیا را گشتم. آدم‌هایی شناختم، قصه‌هایی جمع کردم. چندین بهار از آن زمان گذشته. کفش‌های آهنی سوراخ شده؛ من اما هنوز خامم، هنوز هم در عشق همچو کودکان ناشی... مولانا خودش را «خاموش» می‌نامید؛ یعنی ساکت. هیچ به این موضوع اندیشیده‌ای که شاعری، آن هم شاعری که آوازه‌اش عالمگیر شده، انسانی که کار و بارش، هستی‌اش، چیستی‌اش، حتی هوایی که تنفس می‌کند چیزی نیست جز کلمه‌ها و امضایش را پای بیش از پنجاه هزار بیت پرمعنا گذاشته چطور می‌شود که خودش را «خاموش» بنامد؟ کائنات هم مثل ما قلبی نازنین و قلبش تپشی منظم دارد. سال‌هاست به هر جا پا گذاشته‌ام آن صدا را شنیده‌ام. هر انسانی را جواهری پنهان و امانت پروردگار دانسته‌ام و به گفته‌هایش گوش سپرده‌ام. شنیدن را دوست دارم؛ جمله‌ها و کلمه‌ها و حرف‌ها را... اما چیزی که وادارم کرد این کتاب را بنویسم سکوت محض بود. اغلب مفسران مثنوی بر این نکته تأکید می‌کنند که این اثرِ جاودان با حرف «ب» شروع شده است. نخستین کلمه‌اش «بشنو!» است. یعنی می‌گویی تصادفی است شاعری که تخلصش «خاموش» بوده ارزشمندترین اثرش را با «بشنو» شروع می‌کند؟ راستی، خاموشی را می‌شود شنید؟ همه بخش‌های این رمان نیز با همان حرف بی‌صدا شروع می‌شود. نپرس «چرا؟» خواهش می‌کنم. جوابش را تو پیدا کن و برای خودت نگه دار. چون در این راه‌ها چنان حقیقت‌هایی هست که حتی هنگام روایتشان هم باید به مثابه راز بمانند.

دختر مردم

  • 89,500 تومان

اورهان کمال، نویسنده توانای ترکیه، که جهات گوناگون زندگی فردی را در پس‌زمینه زندگی اجتماعی استادانه به تصویر می‌کشد، نه تنها سرگذشت انسان‌هایی را که در کوچه و خیابان در جستجوی نان هستند، بلکه کشمکش‌های خانوادگی را نیز به رساترین شکل روایت می‌کند. «دختر مردم» که شاخص‌ترین رمان اورهان کمال در زمینه روایت دغدغه‌های درون خانه و خانواده است، تضادهای اجتماعی را نیز در آینه روابط خانوادگی به شیواترین شکل ممکن منعکس می‌کند.

ملت عشق (پالتویی)

  • 45,000 تومان

خیلی وقت پیش بود. به دلم افتاد رمانی بنویسم. ملت عشق. جرئت نکردم بنویسمش. زبانم لال شد. نوک قلم کور. کفش آهنی پایم کردم. دنیا را گشتم. آدم‌هایی شناختم، قصه‌هایی جمع کردم. چندین بهار از آن زمان گذشته کفش‌های آهنی سوراخ شده، من اما هنوز خامم، هنوز هم در عشق همچو کودکان ناشی...

کتاب صوتی ملت عشق

  • 41,000 تومان

خیلی وقت پیش بود. به دلم افتاد رمانی بنویسم. ملت عشق. جرئت نکردم بنویسمش. زبانم لال شد، نوک قلمم کور. کفش آهنی پایم کردم. دنیا را گشتم. آدم‌هایی شناختم، قصه‌هایی جمع کردم. چندین بهار از آن زمان گذشته. کفش‌های آهنی سوراخ شده؛ من اما هنوز خامم، هنوز هم در عشق همچو کودکان ناشی… مولانا خودش را «خاموش» می‌نامید؛ یعنی ساکت. هیچ به این موضوع اندیشیده‌ای که شاعری، آن هم شاعری که آوازه‌اش عالمگیر شده، انسانی که کار و بارش، هستی‌اش، چیستی‌اش، حتی هوایی که تنفس می‌کند چیزی نیست جز کلمه‌ها و امضایش را پای بیش از پنجاه هزار بیت پرمعنا گذاشته چطور می‌شود که خودش را «خاموش» بنامد؟ کائنات هم مثل ما قلبی نازنین و قلبش تپشی منظم دارد. سال‌هاست به هر جا پا گذاشته‌ام آن صدا را شنیده‌ام. هر انسانی را جواهری پنهان و امانت پروردگار دانسته‌ام و به گفته‌هایش گوش سپرده‌ام. شنیدن را دوست دارم؛ جمله‌ها و کلمه‌ها و حرف‌ها را… اما چیزی که وادارم کرد این کتاب را بنویسم سکوت محض بود. اغلب مفسران مثنوی بر این نکته تأکید می‌کنند که این اثرِ جاودان با حرف «ب» شروع شده است. نخستین کلمه‌اش «بشنو!» است. یعنی می‌گویی تصادفی است شاعری که تخلصش «خاموش» بوده ارزشمندترین اثرش را با «بشنو» شروع می‌کند؟ راستی، خاموشی را می‌شود شنید؟ همه بخش‌های این رمان نیز با همان حرف بی‌صدا شروع می‌شود. نپرس «چرا؟» خواهش می‌کنم. جوابش را تو پیدا کن و برای خودت نگه دار. چون در این راه‌ها چنان حقیقت‌هایی هست که حتی هنگام روایتشان هم باید به مثابه راز بمانند.

بعد از عشق

  • 220,000 تومان

این کتاب نوشته شده تا همین که خواندی‌اش فراموشش کنی؛ انگار نوشتن روی آب...
«بعد از عشق» رمانی است درباره‌ی زنان و زنانگی و دوره‌ای غمبار و تیره اما گذرا در زندگیِ زنانِ عاشق: دوره‌ی بعد از عشق. الیف شافاک با ذهن و قلم توانایش این دوره را که یکباره از راه می‌رسد و موج‌وار می‌گذرد و می‌رود،‌ شرح و بسط داده و به شکل رمانی مدرن پیش چشم خواننده تصویر می‌کند.
«بعد از عشق» رمانی جسورانه و حیرت‌انگیز و سحرآمیز است: الیف شافاک در میانه‌ی این همه بدی و نومیدی، به ما امید می‌بخشد تا بتوانیم تاب بیاوریم و مقاومت کنیم و باز زندگی را، معجزه‌وار، از سر بگیریم.

خون حرف نمی‌زند

  • 174,500 تومان

ناظم حکمت از برجسته‌ترین شاعران و نمایشنامه‌نویسان لهستانی‌تبار ترکیه، سادگی و روانی اشعارش را از مایاکوفسکی تاثیر پذیرفته بود. از جمله معروف‌ترین آثارش می‌توان به ابر دلباخته، طغیان زنان، فریاد وطن، از یاد رفته و... اشاره کرد. ناظم حکمت به عقیده خیلی‌ها بزرگ‌ترین شاعر هزاره دوم و دست‌کم جزو 10 شاعر برتر جهان در این هزاره است. او علاوه بر شعر، آثاری نیز در زمینه رمان و نمایش‌نامه دارد که همگی از آثار موفق حکمت به شمار می‌آیند. "خون حرف نمی‌زند" سرگذشت دو نسل از اهالی استانبول و روایت تسلط سرمایه‌داری بر ترکیه است. روایتی از دوستی‌ها، دشمنی‌ها و خیانت‌ها. این رمان اولین بار در دهه سی میلادی به صورت پاورقی در یکی از مجله‌های استانبول چاپ شد و بعدها در دهه پنجاه میلادی در یک مجلد به چاپ رسید. آن چیزی که ناظم حکمت را در سراسر جهان به شهرت رساند و شخصیت او را نزد دیگر مردم برجسته کرد، باور وی به اصل آزادی، حرمت و ارزش انسانی بود که او به آن به عنوان یک اصل خدشه‌ناپذیر در زندگی باور داشت و آن را حق ضروری هر فرد برای زندگی می‌دانست. ردپای عقاید انسانی و آزادی‌خواهانه‌ او به خوبی در آثارش نیز پیدا بود و همین مسئله از حکمت هنرمندی متعهد ساخت. "خون حرف نمی‌زند" هم به لحاظ تکنیک و هم به لحاظ اندیشه، محصول دوران پختگی حکمت است و مهم‌ترین رمان او به شمار می‌رود. توجهی که نویسنده به اتفاقات پیرامون خویش دارد، بارزترین ویژگی این رمان است و تفکر او را می‌توان به راحتی در این رمان دریافت. مخاطب در این رمان با نگاه حکمت نسبت به فرد، جامعه و حوادث رخ‌ داده آشنا می‌شود و به نوعی این اثر را می‌توان رمانی سیاسی اجتماعی و آیینه تمام‌نمای وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی استانبول از اوایل قرن بیستم تا اواسط دهه 30 دانست. ناظم حکمت در این اثر درخشان به خوبی توانسته اخلاقیات آن دوره را در پس‌زمینه اجتماعی به تصویر بکشد.

ملت عشق (جیبی)

  • 58,000 تومان

خیلی وقت پیش بود. به دلم افتاد رمانی بنویسم. ملت عشق. جرئت نکردم بنویسمش. زبانم لال شد. نوک قلم کور. کفش آهنی پایم کردم. دنیا را گشتم. آدم‌هایی شناختم، قصه‌هایی جمع کردم. چندین بهار از آن زمان گذشته کفش‌های آهنی سوراخ شده، من اما هنوز خامم، هتوز هم در عشق همچو کودکان ناشی...

ملت عشق (گالینگور)

  • 95,000 تومان

خیلی وقت پیش بود. به دلم افتاد رمانی بنویسم. ملت عشق. جرئت نکردم بنویسمش. زبانم لال شد. نوک قلم کور. کفش آهنی پایم کردم. دنیا را گشتم. آدم‌هایی شناختم، قصه‌هایی جمع کردم. چندین بهار از آن زمان گذشته کفش‌های آهنی سوراخ شده، من اما هنوز خامم، هتوز هم در عشق همچو کودکان ناشی...

قلعه سفید

  • 24,000 تومان

زود گرفتند و بردند، مجبورم کردند زانو بزنم. پیش از آن‌که سرم را روی کنده بگذارم، یکی را دیدم که انگار از میان درخت‌ها پرواز می‌کرد و می‌گذشت. حیرت کردم: من بودم، ریشم بلند شده بود و آن‌جا، بی‌آن‌که پاهایم به زمین بخورد، بی‌صدا راه می‌رفتم. خواستم تصویرم را که از میان درخت‌ها می‌گذشت، صدا بزنم؛ صدایم در نیامد، سرم روی کنده درخت بود. آن موقع، با این فکر که چیزی که نزدیک می‌شود فرقی با خواب ندارد، خودم را رها کردم، منتظر بودم، پس گردن و پشتم مورمور می‌شد. نمی‌خواستم فکر کنم، اما هم می‌لرزیدم و هم فکر می‌کردم. بعد بلندم کردند و غرولندکنان گفتند: پاشا خیلی عصبانی خواهد شد!

1  2  صفحه‌ی 1