وقتی زندگی فقط به یک کتاب بستگی دارد!
«در دل شبی طوفانی روی تراس خانهام ظاهر شد.
- از کجا آمدی؟
- افتادم.
- از کجا؟
- از کتاب شما. در واقع، از داستانتان.»
تام بوید که سرچشمه الهامش خشکیده شاهد ورود قهرمان زن داستانش به زندگی واقعی است. دختر زیبا ناامید است چون اگر تام بوید دست از نوشتن بکشد میمیرد. مگر میشود؟ به هر حال... تام و بیلی با هم ماجرای خارقالعادهای را تجربه میکنند که واقعیت و خیال در یک بازی جذاب و مرگبار به هم میآمیزند و میتازند.