ابراهیم صدقیانی


تولیدکننده

بازه‌ی قیمت (تومان)

از

تا

مرتب‌سازی
تعداد تصاویر
شهری با میله‌های آهنی
  • 75,000 تومان
  • با تخفیف: 75,000 تومان
نوشته‌های بی سرنوشت
  • 105,000 تومان
  • با تخفیف: 105,000 تومان
قصاص
  • 15,000 تومان
  • با تخفیف: 15,000 تومان

شهری با میله‌های آهنی

  • 75,000 تومان

اگر این حکم پذیرفته باشد که «ملت‌ها دارای همان حکومتی هستند که شایستگی‌اش را دارند.»، آن‌گاه هر حکومتی مشروع است و نیز هرچه بر سر هر ملتی آید مشروع است. اما همواره حتی زیر حکم حکومت جور کسانی خواهند بود که نومیدانه زمزمه کنند که «به ضرب گلوله از پا درآمدن صدبار بهتر از دست روی دست گذاشتن و آرام نشستن است»...

نوشته‌های بی سرنوشت

  • 105,000 تومان

شب گذشته خوابی دیدم. یا بایستی بگویم یک کابوس؟ کابوس چیزی است که از ضمیر نیمه‌آگاه برمی‌خیزد و به درون ضمیر آگاه می‌رود و انباشته از شوک و ناخوشایندی است تا ما را تنبیه کند یا بترساند. اما آنچه که شب گذشته برایم پیش آمد یک پیش‌آگاهی با خوشبختی دیوانگی بود. اگر به آن، چون کابوس می‌اندیشم به این خاطر است که به وارونه خواب‌های عادی، که در سایه برمی‌خیزند و سقوط می‌کنند، این یکی ژرف و روشن بود و به جای کمرنگ شدن، هنوز با من است. به نظرم رسید که آخرین دژ دشمن سقوط کرده بود. پیرزن - که از زمان کودکی‌ام هر روز بیش از پیش از او نفرت داشتم - مُرده بود. با چشمان خود او را دیدم که در جعبه‌ای چوبین حبس گردید و به درون سوراخی در زمین پوشیده از آهک افکنده شد. من در گورستان با گروهی از مردم تیره‌رنگ گریان بودم که چهره هیچ یک از آنان - مگر چهره الیزابت، نیمه در آغوش گرفته در کنارم - را به روشنی نمی‌دیدم. آیا این خواب از ملاقات بدخواهانه دیروز هر دوی آنان با من ناشی می‌شد؟ این خواب از گورستان تا درون کالسکه‌ای که خواهرم و مرا به خانه می‌برد ادامه یافت (جایی که من تنها می‌توانستم بپرسم کجا بود). در این سواری طولانی و پر سر و صدا حتا کلمه‌ای میان ما رد و بدل نشد. ما چسبیده به یکدیگر در کنار هم نشستیم و سال‌های تهی، تلخ و پوچی را که برایمان خدشه‌آور بود با آن حضور ستمگرانه به حال خود رها کردیم تا به آخرین عناصر شیمیایی خود کاهش یابند. من شیوه‌ای را حس می‌کردم که زمین بایستی احساس می‌کرد، آنگاه که یخ‌های زمستانی برای فرآورده نوین گیاهان و روییدنی‌ها جا باز می‌کند، قلبم با پیش‌بینی درد گرفت.

قصاص

  • 15,000 تومان

چشم در برابرچشم است که در ایران با عنوان قصاص شناخته شده است. چشم در برابرچشم رمانی روان شناختی است که در آن کاچا با استادی تمام دو قهرمان اصلی اثر - یعنی پی یر هرمه، پزشک و جراح فرانسوی و بورتاک، چاپخانه چی لبنانی - را تصویر می کند. بندر طرابلس در ساحل مدیترانه صحنه وقوع حوادث است. هرمه، جراح فرانسوی بیمارستان سن شارل بندر طرابلس، از اعتبار و شهرت زیادی برخوردار است. همه در شهر او را می شناسند و از این که حتی در کافه سر میز او بنشینند به خود می بالند. زندگی هرمه از آرامش و احترام سرشار است. همسرش سفری به پاریس کرده و قرار است تا پایان ماه به طرابلس برگردد. هرمه در بیست کیلومتری طرابلس و در خانه ای ویلایی زندگی می کند و همه وسایل رفاه را در اختیار دارد. ناگهان تلنگری این آرامش را به هم می ریزد. شبی بارانی، که او خسته از بیمارستان به خانه باز می گردد و می خواهد حمام بگیرد، در میان رگبار سیل آسایی که از هر سو سیلاب هایی به راه انداخته و جاده ها را بند آورده است، یک فورد قدیمی سبزرنگ آخر شب در برابر خان? او می ایستد و مرد جوان و تنومندی از آن پیاده می شود و از دربان سراغ دکتر هرمه را می گیرد. دربان با تلفن دکتر هرمه تماس می گیرد. دکتر آماده رفتن به حمام است. مرد جوان اصرار دارد که دکتر زن او را که روی صندلی پشتی نشانده و به شدت بیمار است و خونریزی دارد معاینه کند. دکتر هرمه تلفنی و از طریق دربان چند سؤال می پرسد و در پایان به مرد جوان توصیه می کند که بیمارش را به بیمارستان سن شارل در طرابلس برساند.

صفحه‌ی 1