خانه همه چیز را میداند. همه چیز را میبیند، همه چیز را میشنود. از پنهانترین میلها و افکارت خبر دارد، و هرگز، هیچوقت، رهایت نخواهد کرد. مادلین آشر، نفرین شده است. خانه آشر زنده است، نفس میکشد و او را زندانی کرده. اعضای خاندانش را نسل در نسل به کام جنون فرستاده، مادر و پدرش را گرفته، و حالا او و برادر دوقلویش را میخواهد. کسی نمیتواند کمکشان کند ولی هیچکس هم، هیچ کدام از اعضای نفرینشده خاندان آشر، خانه را به خوبی مادلین نمیشناسد. شاید سرانجام او تنها کسی باشد که بتواند به این سیاهیها خاتمه بخشد. ولی خودش را زنده به گور، درون تابوت پیدا میکند.