رمان در هچل افتاده دربارهی پیرمردی هشتادوسهساله است که با سگش در انزوا زندگی میکند. آدمی بدعنق و بدجنس که در ابتدا چندان به دل نمینشیند. از همه گریزان است و تنها چیزی که به زندگی امیدوارش میکند، وجود سگش است. چیزی که به زندگی یکنواخت و خالی از لطفش رنگ و بویی میدهد آزار رساندن به بقیه است، طوری که هیچ کس از آزار و اذیتهای او بیبهره نمیماند!
اورلی والونی در این کتاب با نگاهی بینظیر، موقعیت سالخوردگان را توصیف میکند. لحظاتی تلخ و شیرین با چاشنی طنز که خواننده را به خواندن کتاب تشویق میکند. او سعی میکند در داستانهایش از انسانهایی معمولی در اطراف خود الهام بگیرد که در عین سادگی پیچیده نیز هستند.