فریده مهدوی دامغانی

شازده کوچولو (با جعبه) طرح سفید

بازگشت به سرای اصلی (داستان‌هایی از نزدیک شدن به مرز مرگ )

اگر باران بیاید

در سال 2003 میلادی، بیش از سه میلیون نسخه از کتاب بسیار زیبا و لطیف "اگر باران بیاید" در کشور ژاپن به فروش رسید و خوانندگان ژاپنی اثر، شیفته و مسحور قلم توانمند و پراحساس تاکوجی ایشیکاوا شدند. نویسنده تلاش ورزیده است از مکاشفه‌ای یگانه، متعالی و الهام‌بخش سخن بگوید و تصویری بسیار عاشقانه و لطیف از شخصیت‌های داستان ارائه کند. در این اثر، او با نهایت استادی، عشق را در لابه‌لای صفحات این داستان منقلب‌کننده جای می‌دهد و شاهکاری می‌آفریند که با حساسیت کم‌نظیری همراه است و با قلمی رویاگونه و خیال‌پردازی‌هایی شاعرانه نگاشته شده است.

در آغوش نور 7 (بازگشت از سوی نور)

در رویا دیدم که در پایین یک پلکان بلند، به رنگ سپید هستم. در کنارم، شوهرم و دو پسرم حضور داشتند. همین‌طور هم والدینم، خواهرم، برادرم و بسیاری از عزیزانی که دیگر در میان ما نبودند و به عالم باقی شتافته بودند. نام خود را شنیدم که کسی بر زبان راند و سرم را بلند کردم. تختی سلطنتی که با نوری شدید، محصور می‌شد، در برابر دیدگانم شکل گرفت و مشاهده نمودم که شخصی بر روی آن تخت نشسته است. موجودی محصور از نوری شدید و خیره‌کننده. ناگهان احساسی سرشار از عشق و شفقت گرما و آرامش و اطمینان به قلبم راه یافت و من آهسته از پلکان صعود کردم و درست در پایین پای آن موجود، در پله‌ای پایین‌تر از مکانی که آن موجود پای خود را بر زمین قرار داده بود، توقف کردم و به حالت احترامی عمیق، سرم را به پایین فرود آوردم و سرشار از ترس و احترام بر جای ماندم. ناگهان دست‌هایی را دیدم که در برابر دیدگانم قرار گرفت. در آن دست‌های زیبا، یک نوزاد درخشان در لباسی سپید قرار داشت...

ارمغانی از بهشت (داستان‌هایی واقعی از عالم باقی و برقرای ارتباط از سوی روح)

او گفت: « آن‌چه بعد از این وضعیت روی داد، به راستی جالب و شگفتی‌آور است. احساس کردم که سرم به سمت چپ چرخید و ناگهان چهار فرشته که رنگی بسیار سپید و درخشان و نیز بال‌هایی عظیم و پوشیده از پر داشتند، درست در کنار تخت بیمارستانم شروع به پرواز کردند! آن‌ها در هوا شناور بودند...» در آن لحظه، ناتاشا سرش را باری دیگر چرخانده بود و این بار، آن را به سوی راست گردانده بود و بازهم چهار فرشته‌ی زیبا و با ابهت دیگری را در آن سمت مشاهده کرده بود که در حال پرواز به سوی او هستند. آن‌ها همه تبسمی شیرین بر صورت داشتند و دست‌هایشان را پیش آورده بودند چونان که گویی می‌خواهند با او دست دهند یا به او درود بگویند.در این برهه از زمان، درجه‌ی حرارت اتاق بسیار بالا رفت و او احساس گرمای مطبوعی را در تمام وجودش تجربه کرد و سرشار از نوعی احساس عشق و پاکی و طهارت گردید.

به سوی نور (10 مرحله‌ای که روح انسان پس از مرگ پشت سر می‌نهد)

به سوی نور (10 مرحله‌ای که روح انسان پس از مرگ پشت سر می‌نهد)

شرکت

شرکت، داستانی پرماجرا درباره وکیل جوانی است که وارد یک شرکت حقوقی بزرگ و ثروتمند می‌شود؛ اما پس از چندی،‌به کارهای خلافی که با نام شرکت انجام می‌شود و همچنین قتل همکارانش باخبر شده و درگیر ماجراهایی می‌شود.... شرکت داستانی پرکشش، نفس‌گیر، و جذاب است که از همان آغاز خواننده را به بند می‌کشد. این اثر پس از انتشار در فهرست پرفروش‌ترین‌های روزنامه نیویورک تایمز قرار گرفت.

فرشتگانی در لابه‌لای گیسوانم

در هنگامی که کودک بسیار خردسالی بیش نبودم، مادرم به خوبی متوجه شده بود که گویی در عالم دیگری به‌ سر می‌برم... من حتی به خوبی دورانی که در گهواره می‌خوابیدم را به یاد دارم. البته باید بگویم که آن گهواره، یک زنبیل بزرگ بود: و به یاد دارم که مادرم بر روی من خم می‌شد. من همچنین در اطراف مادرم، تعدادی موجودات نورانی بسیار خارق‌العاده و زیبایی را می‌دیدم. موجوداتی نورانی به رنگ‌های گوناگون که بیش‌تر شبیه رنگین‌کمان بودند! آن‌ها بسیار بزرگ‌تر از من، اما کوچک‌تر از مادرم بودند. شاید بتوان گفت که قد و قامت کودکی سه ساله را داشتند. این موجودات در هوا پرواز می‌کردند و به سبک‌بالی پر می‌نمودند و من به خاطر دارم که دستانم را پیش می‌بردم تا آن‌ها را لمس کنم، اما هرگز موفق به انجام این کار نمی‌شدم. من به راستی مسحور این موجودات بودم! زیرا ؛آن‌ها دارای نورهایی بسیار زیبا بودند.درآن دوران ، نمی‌دانستم که مشغول دیدن صحنه‌هایی هستم که با آن‌چه دیگران به صورت معمول می‌بینند و مشاهده می‌کنند بسیار تفاوت دارد. مدت‌ها بعد بود که تازه از سوی خود آن موجودات نورانی دریافتم که نامشان ”فرشته“ است...

در آغوش نور 4 (تاثیر و بازتاب اعمال بشری در عالم بشری هر آنچه را می‌کاریم برداشت می‌کنیم)

اجازه دادن برای آن که نورمان برای دیگران بدرخشد، اجازه دادن برای آن که عشق و حقیقتی که در وجودمان نهفته است، به بیشترین تعداد افراد سرازیر گردد، ماموریتی است که به هر یک از ما ارزانی شده است. اجازه دادن برای آن‌که نیکی و خیرمان، بر روی انسان‌های دیگر جاری شود، نه تنها ما را به خدای مهربان و متعال نزدیک‌تر می‌سازد، بلکه موجب ایجاد شدن همان ”بیداری معنوی“ اساسی در عالم هستی کنونی می‌گردد! این بیداری، هر لحظه بیشتر شکل می‌گیرد و از قدرت و نیروی خاصی بهره‌مند می‌شوند. این بیداری موجب می‌شود تا بسیاری از انسان‌های روی زمین، بیش از پیش در جوار ذات اقدس و جلیل الهی قرار گیرند. این جنبش، عالم‌گیر و همگانی است. این جنبش، غیرقابل توقف است! و نخستین حرکت آن، باید همانا از درون قلب‌هایمان آغاز شود و به سمت زندگی دیگران سرازیر شود... این یگانه کار خدای متعال نیست. کاری نیست که خدای مهربان به تنهایی انجام دهد. این وظیفه و ماموریت ماست. شانس و موقعیت ماست. یاری و خدمت ماست. و تنها زمانی می تواند به راستی پیشرفت کند که ما احازه دهیم نورمان به هر یو بتابد و نورافشانی خیره‌کننده‌ای را ایجاد کند.

در آغوش نور 5 (بازگشت از فردا)

با نهایت حیرت، به شدت بیش از پیش افزایش یافته آن نور خیره شدم. آن نور از هیچ کجا نمی‌آمد، اما هم‌زمان، گویی در هر سو می‌درخشید! حتی همه لامپ‌های آن بخش نیز نمی‌توانستند چنین نور اعجاب آوری را به وجود بیاورند! آن نور، به طرز غریبی، درخشان و خیره‌کننده بود: به این می‌مانست که گویی میلیون‌ها فانوس بسیار درخشان، هم‌زمان، در نقطه‌ای روشن شده باشند! و درست در میان شگفتی و حیرتم، اندیشه‌ای بسیار منطقی به ذهنم آمد که از مطالعات من در رشته بیولوژی در دوران آموزشم در کلاس‌های پیش‌دانشگاهی، ایجاد می‌شد: با خودم اندیشیدم که چه شانس بزرگی دارم که در این لحظه، از بینایی فیزیکی برخوردار نیستم! در غیر این صورت، یقینا نابینا شدم! یقینا رتینای چشم‌هایم، در یک دهم ثانیه از میان می‌رفت... نه خود را بی‌درنگ تصحیح کردم. نه آن نور! بلکه او.

هدیه آکابار

مردم آن قوم، همواره عادت به راهپیمایی و شکار در دشت بیکرانی داشتند که بیش از دویست هزار کیلومتر مساحت داشت و اساسا به عنوان منطقه‌ای غیرمسکونی و وحشی محسوب می‌شد...

نگهبانان آسمان 1 (پلی میان 2 عالم)

این کتاب، سفر «ادیسه گونه» بانو اکو بدین (نویسنده اثر) ‌به قلمروهای روحانی ماورای مرگ و فرانسوی دنیای مادی انسان‌ها است. این کتاب به صورت دقیق و روشن، از ماهیت «روح» داد سخن می‌دهد و نیز از عالم ماوراء و این که چگونه انسان‌ها، در هنگام مرگ، این عالم خاکی را ترک می‌کنند تا به عالم باقی شتابند. همزمان، نویسنده کتاب، از طبقات گوناگون عالم برزخ و برخورد و واکنش انسان‌ها در «هنگام» و نیز «بعد» از مراحل سخت یا آسان مرگ سخن کی‌گوید. این توضیحات، به طرزبسیار حرفه‌ای و دقیقی نگاشته شده است و نویسنده آن که مدیوم بسیار معروفی در آمریکا است، نخست به نقل داستان زندگی خود و سپس برخورد روزانه‌اش با ارواح گوناگون می‌پردازد.فرایافت‌های معنوی و بسیار پیشرفته‌ای که او از آن‌ها سخن می‌گوید، به ما کمک می‌کند تا روند و مراحل تدریجی مرگ انسان را بهتر و عمیق‌تر درک کنیم. برای درک نوشته‌های خانم اکو بدین، نیاز به انجام دادن یک «پرش سرشار از ایمان» به قلمرو ارواح و دنیای پس از مرگ است. درست به مانند مجموعه دل‌انگیز و بسیار خواندنی «در آغوش نور»، این کتاب نیز از عالم مرگ و مراحل «پیش» و «پس» از مردن انسان سخن می‌گوید و لذا، برای کسانی که به تازگی، عزیزی را از دست داده‌اند، می تواند مرهمی بسیار قوی و موثر باشد، زیرا توصیفی که او از دنیای پس از مرگ به ما ارائه می‌کند، تصویری بس امیدبخش و سرشار از نور و عنایت و رحمت خاص الهی به بندگانش می‌باشد. مطالعه این کتاب برای افرادی که به مباحث ماورای طبیعی و عرفانی علاقه دارند، بسیار توصیه می‌شود.