سرایش

شما می‌توانید اگر بخواهید

کافی است که از اشتباهات مختلف زیان‌بار آگاه باشیم. ما باید در مورد این اشتباهات کاری بکنیم. بازاندیشی ساده، دقیق و سازنده، نخستین گام به سوی تغییری سازنده در احساسات است. حتی بازاندیشی هم کافی نیست. علاوه بر این باید به گونه‌ای متفاوت عمل کنیم، اگر واقعا می‌خواهیم زندگی خود را تغییر بدهیم، باید رفتارهایمان را تغییر بدهیم. این کتاب می تواند زندگی شما را تغییر دهد و هدف از خواندن این کتاب این است که به شما نشان دهد که چگونه می‌توان این کار را انجام داد. این کتاب توصیه می‌کند بر خطاهایی تمرکز کنید که بیشترین کاربرد را دارند. و توصیه می‌شود استراتژی‌هایی را دنبال کنید که به‌طور ویژه برای حذف این خطاها طراحی شده‌اند. این کتاب معمول‌ترین اشتباهاتی را مطرح می‌کند که در دوستان، آشنایان و در خودمان مشاهده کرده‌ایم.

سمفونی زندگی (گزین‌گویه‌ها)

انگیزه برای گردآوری این کتاب افکار و عقایدی است که نیچه از نگاه خود به جهان هستی دارد. و لازم به ذکر است که برخی از این گزین‌گویه‌ها در رابطه با انسان، اخلاق، دانش، فلسفه و... منسوخ شده و اگرچه بخشی از نظریات نیچه با تردید مواجه شده ولی چیزی از ارزش‌های آن نمی‌کاهد. لازم به توضیح است که بگوییم غرض از ارائه این گزین‌گویه‌ها به معنی درستی یا تایید تمام آنها نیست و تنها جهت آگاهی از آرای نیچه آورده شده است.

هنر حل مشکل

پیتر دراکر گفته است: هیچ چیز خطرناک‌تر از این نیست که پاسخی درست برای مشکلی نادرست پیدا کنیم. چقدر زمان، پول، انرژی، و حتی بخشی از جانمان را تلف می‌کنیم تا مشکلات نادرست و غیر واقعی را حل کنیم؟ موضوع این کتاب تصحیح این روش، و هدف آن بهبود توانایی شما در حل مشکلات است و چنین هدفی را با طرح یک مهارت خیلی خاص، یعنی «چارچوب بندی دوباره مشکل» دنبال می‌کند و نشان می‌دهد که چارچوب بندی دوباره نه فقط راهی برای حل مشکلات، بلکه به طور کلی یک مهارت با اهمیت و منحصر به فرد است. توماس ودل دلربرگ، نویسنده این کتاب، در زمینه هنر حل مشکل و نوآوری کارشناسی شناخته شده در سطح جهان است. مجله معتبر اچ آر، او را در زمره 20 متفکر برتر جهان در حل مشکل می‌داند. خواندن این کتاب، بدون شک شما را به فردی با مهارت بیشتر در حل کردن مشکلاتی که با آن دست به گریبان هستید، تبدیل می کند.

من می‌توانم خانواده شما را خوشبخت کنم

اگر می‌خواهیم زندگی را زیباتر بسازیم، باید بدانیم که وارد کردن کردن هر عقیده‌ای به یک فرهنگ جدید مانند آن است که بخواهیم یک گل و یک سنگ را به هم وصل کنیم. گل نمایان‌گر این توان بالقوه است که محبت و حکمت و وضوح شادمانی در زندگی ما به فعل درمی‌آید. سنگ هم مظهر مقاومت یک ذهن سردرگم است. اگر می‌خواهیم گل ریشه بدواند و ببالد، باید تلاش کنیم که شرایط را به وجود آوریم. برای انجام این کار چه به عنوان تغذیه‌کننده فرهنگی که در آن رسیدن به آسایش شخصی گاهی بالاترین معیار به حساب می‌آید ، باید دل و ذهن و زندگی خود را نرم و تلطیف کنیم، خوشبختی حقیقی همواره در دسترس ماست، اما ابتدا باید محیط را برای شکوفایی این خوشبختی مهیا کنیم.

شکست‌ها خالق موفقیت هستند (همیشه بزرگترین درس‌ها را از شکست‌هایمان می‌گیریم)

اغلب اوقات، شکست‌ها مستقیما در ذهن ما می‌مانند و جایگاهی اختصاصی برای خود باز می‌کنند. ما را ضعیف می‌سازند و در نتیجه، در یافتن راه‌‌حل‌های مناسب برای چالش‌هایمان ما را به زحمت می‌اندازند. هر چه شکست‌ها و نقصان‌ها بزرگ‌تر و برجسته‌تر می‌شوند، ما را بیشتر به پایین می‌کشند، افسوس شکست‌های دیروز را می‌خوریم. از شکست‌های آینده در هراسیم. این افسوس انرژی ما را تضعیف می‌کند. مانع از پیشرفت ما می‌شود. ترس از آینده نیز هر چه بیشتر از توانایی‌های ما می‌کاهد و برنگرانی‌ها و تشویش‌هامان می‌افزاید.

مربی زندگی خود شوید

بعضی‌ها فکر می‌کنند مدیریت زمان موجب می‌شود که انسان موجودی بی‌عاطفه، سرد، حساب‌گر و بی‌روح جلوه کند. عده‌ای می‌پندارند به موجودی تبدیل می‌شوند که خودجوشی و آزادیشان را با روی آوردن به مدیریت مؤثر و کارآمد زمان از دست خواهند داد و دیگر نخواهند توانست با جریانات هم‌سو شده و سخنی به صداقت و روشنی گویند. این تصور، غلط است؛ در حقیقت کسانی که فاقد نظم و برنامه‌ریزی هستند آدم‌های خودجوشی نیستند، آنان در بیش‌تر موارد سردرگم و اغلب عصبی و آزرده‌اند. هم‌چنین تحت تاثیر فشارهای بی‌شماری هستند. این یک واقعیت مشهود است که هرچه بیش‌تر برنامه‌ریزی شده عمل کنید؛ زمان و فرصت بیش‌تری برای آسودگی خواهید داشت و بهتر از نیروی کنترل درونی خود استفاده خواهید کرد.

شیفتگان پرواز را میل به خزیدن نیست (داستان‌های کوتاه و الهام‌بخش برای خودشناسی و تغییر تحول فردی)

فکر شما لحظه به لحظه تغییر می‌کند، مطمئنا نمی‌توانید به‌طور مرتب عبارات تاکیدی را به کار ببرید، اما مکتوب کردن آرزوها و خواسته یعنی خلق یک منبع ارتعاشی مثبت که به‌طور دائم و پیوسته، حتی زمانی که به اهدافتان نمی‌اندیشید، شما را با خواسته‌ها و رویاهایتان متصل کرده و زمینه جذب آن‌ها را فراهم می‌کند. نگاهتان را به هستی تغییر دهید. شما جدا از هستی نیستید. جهان یعنی یک میدان انرژی به هم پیوسته. هر احساس، اندیشه و نوشته شما انرژی ارتعاشی دارد و با معادل‌های فیزیکی آن‌ها در جهان هم‌طنین می‌شود. اهداف، برنامه‌ها و نتایج مورد نظر خود را مکتوب کنید. هیچ راهکاری مانند توجه و تمرکز به اهداف، شعله‌های انگیزه را در درون انسان شعله‌ور نگاه نمی‌دارد. نوشتن روزانه اهداف، بهترین راهکار موثر برای حفظ تمرکز است.

سختی‌ها فانی‌اند و سرسختان باقی

اول خودمان را فتح کنیم قله اورست پیشکش (داستان‌های کوتاه و الهام‌بخش برای خودشناسی و ساختن 1 زندگی شاد و موفق)

هر روز را باید این‌گونه آغاز کرد. صبح از خواب بیدار شوید و آوازی تحسین‌برانگیز در قلبتان زمزمه کنید. چهره‌ای متبسم داشته باشید. به دل روزتان بزنید و مصمم باشید که از آن لذت ببرید. قبل از آن که اتفاقی در جهان بیرون بیفتد، باید در جهان درون رخ دهد. عجیب است که اگر تصویر درونی روشنی از خواسته خود داشته باشید. تن و روان شما در جهت رسیدن به آن برناه‌ریزی می‌شود. اگر بخواهیم از حد توانایی‌های خود فراتر برویم، ابتدا باید آن خواسته را در ذهن خود تجربه کنیم، آنگاه زندگی ما به آن سمت میل می‌کند...

اسرار ذهن ثروتمند

این طور باید تصور کرد که اگر انسان‌های پول‌دار را به هر شکلی بد و ناخوشایند تلقی کنید و بخواهید فقط خودتان آدم خوبی باشید هیچ‌گاه نمی‌توانید پول‌دار شوید. رسیدن به پول با این طرز فکر، غیرممکن است. شما چگونه می‌توانید به فردی تبدیل شوید که از آن متنفرید و او را به عنوان فردی ناخوشایند می‌شناسید؟ تنفر و احساسات نامطلوبی که بیشتر افراد فقیر نسبت به ثروتمندان دارند شگفت‌انگیز است. انگار که این ثروتمندان بودند که آن‌ها را فقیر تلفیق کردند و حتی ادعایشان بر این است که افراد پول‌دار، کاری کرده‌اند که تمام پول‌ها را متعلق به خودشان کرده‌اند و دیگر چیزی برای ما باقی نمانده است البته این عقیده فردی است که کاملا در این موضوع قربانی شده است.

خودت را ارزان نفروش ( داستان‌ها و تمثیل‌های جذاب کوتاه و الهام‌بخش برای خودشناسی و ساختن 1 زندگی شاد و موفق)

وقتی ما در تک تک روزهای زندگی‌مان، این پرسش‌ها را از خود بکنیم، و به دنبال پاسخی مناسب برای آن‌ها بگردیم و بکوشیم الگویی مناسب از ارزش‌هایی باشیم که تبلیغ و تجویز می‌کنیم، و خود تغییراتی به وجود آوریم که دوست داریم در دنیا شاهد و نظاره‌گر آن‌ها باشیم، آن‌گاه جهان دستخوش تغییر و تحولی بسیار شگفت، عظیم و زیربنایی می‌شود و صلح، آراستگی و خوشبختی همه جا حاکم خواهد شد. علت این که افرادی می‌دانند که باید تغییری صورت پذیرد، ولی در برابر آن مقاومت می‌کنند این است که تغییر را دردناک از عدم تغییر می‌دانند. برای ایجاد تغییر در هر فرد، از جمله خودتان، باید کار برعکس شود، به طوری که عدم تغییر بسیار دردناک جلوه کند و انجام تغییر،‌ جالب و لذت‌بخش به نظر برسد.

خودت را پیدا کن بقیه چیزها در گوگل هست (داستان‌های کوتاه و الهام‌بخش برای ایجاد تغییر و تحول فردی)

شما چطور مایلید زندگی کنید؟ و چطور می‌خواهید این بازی را انجام دهید؟ آیا می‌خواهید در لیگ‌های بزرگ، یا در لیگ‌های کوچک بازی کنید. در دسته‌ی اولی‌ها یا در دسته دومی‌ها؟ آیا می‌خواهید بزرگ بازی کنید یا کوچک؟ انتخاب با شماست. بیشتر مردم بازی کوچک را انتخاب می کنند. چرا؟ اول به خاطر ترس. آن‌ها شکست را با مرگ برابر می‌بینند و حتی از موفقیت بیشتر گریزانند. دوم این که آن‌ها به این خاطر که احساس خوبی ندارند بازی کوچک را انتخاب می‌کنند. آن‌ها احساس بی‌لیاقتی می‌کنند و این احساس را در خود ندارند که به اندازه کافی خوب و مهم هستند، تا تفاوتی واقعی را در زندگی مردم ایجاد کنند. زندگی شما فقط برای شما مهم نیست، بلکه دیگران نیز در آن نقش دارند. زندگی انجام ماموریتی است که به خاطر آن در این زمان و روی این کره خاکی آمده‌اید؛ وجود شما همچون افزودن قطعه‌ای به پازل به دنیا است.