واقعیتها مدام در تغییرند. سیگار در آغاز از سوی پزشکان تجویز میشد، اما بعدا مرگآور دانسته شد. گوشت خوردن مفید بود، سپس مضر و دوباره مفید شد. و حالا هم که بسته به نظر اشخاص است. فکر میکردیم که زمین مرکز عالم است، اما به تدریج از اهمیتش کاسته شد.
گونههای دیگری از واقعیتهای اطرافمان نیز در تغییرند. ارتباط با اینترنت نسبت به ده سال پیش به مراتب سریعتر شده است. زبان علم از لاتین به آلمانی و سپس به انگلیسی تغییر کرده است. بهطور قطع باز هم تغییر خواهد کرد. جمعیت آدمها تنها در یکصد سال گذشته از دو میلیارد به بیش از هفت میلیارد افزایش یافته است. ما از پایبندی به کره زمین به گام نهادن بر ماه رسیدهایم و ساختههای خود را تا مرزهای منظومه شمسی گسیل داشتهایم.
گویی دنیای ما در یک گذار همیشگی است. با تغییر دائمی دانستههایمان حتی افراد علامه هم به دشواری یارای همپایی با آن را دارند. شاید همه این تغییرها اتفاقی و نفسگیر به نظر برسد، اما در واقع چنین برمیآید که در بطن این سروصدای متغیر، نظمی هست، نظمی قاعدهمند و نظاممند که با علم و ریاضیات توضیح داده میشود.