روانشاد مهرداد بهار داستان اسطوره و آیین را مثل داستان مرغ و تخممرغ خوانده و گفته است که نمیدانیم کدام یک اول آمدهاند.، اول و دوم ندارند بلکه باهم شکل گرفتهاند. میتوان گفت که آیین، شکل عملی و طریق بیان اعتقادات اسطورهای بوده و اسطوره، محتوای فکری آیینهاست: البته در طی تحولات فکری، اغلب اسطورهها میمیرند و آیینها بدون محتوای اسطورهای برجای خواهند ماند.با اینحال نگارنده معتقد است اسطورهها نمیمیرند بلکه از سطح خودآگاه ذره ذره به سمت ناخودآگاه رفته و در آن رسوب میکنند و با آنکه ما به ظاهر آنها را حس نمیکنیم اما در برگزاری آیینها این اسطورههای ناخودآگاه هستند که نقش اصلی را برعهده دارند....