آرینا


تولیدکننده

بازه‌ی قیمت (تومان)

از

تا

مرتب‌سازی
تعداد تصاویر
تاسیان
  • 250,000 تومان
  • با تخفیف: 250,000 تومان
هپروت اقاقیا
  • 176,000 تومان
  • با تخفیف: 176,000 تومان
فلق و غروب هم‌رنگند
  • 270,000 تومان
  • با تخفیف: 270,000 تومان
کوراب
  • 220,000 تومان
  • با تخفیف: 220,000 تومان
بارانک
  • 110,000 تومان
  • با تخفیف: 110,000 تومان
7 سنگ
  • 200,000 تومان
  • با تخفیف: 200,000 تومان
من سرکش
  • 175,000 تومان
  • با تخفیف: 175,000 تومان
ماه و قهوه
  • 60,000 تومان
  • با تخفیف: 60,000 تومان
مسافر دریا
  • 37,500 تومان
  • با تخفیف: 37,500 تومان
کیمیا
  • 73,000 تومان
  • با تخفیف: 73,000 تومان
یاقوت کبود
  • 110,000 تومان
  • با تخفیف: 110,000 تومان
بی‌گناهان
  • 130,000 تومان
  • با تخفیف: 130,000 تومان

تاسیان

  • 250,000 تومان

این روزها ریه‌هایم توان دم و بازدم را از دست داده بودند! شاید داشتند خودشان را برای مرگ آماده می‌کردند! روحم دیگر خسته شده بود. مگر بدون باوند زندگی معنایی داشت؟ نداشت و من پنج ماه را بی‌معنی زندگی کرده بودم! دیگر چیزی امیدوار و خوشحالم نمی‌کرد. اتاق سبزرنگ بالا با دکور طوسی‌اش، پرداخت به موقع اجاره دفتر او، کارهای روی روال و مرتب بودن اوضاع، امیدوار بودن اطرافیانم، همه‌چیز معنایش را از دست داده بود. من خود تاسیان بودم از نبودن او.

هپروت اقاقیا

  • 176,000 تومان

تنم را کج کردم و با چشم دوختن به در نیمه‌باز اتاق که سایه مامان از کنارش عبور کرد، سر روی تخت گذاشتم. برایم مهم نبود خواب است یا بیدار، فقط دلم می‌خواست دوباره و صدباره صدایم بزند. صدایم درد شد، زخم شد؛ غم شد....

فلق و غروب هم‌رنگند

  • 270,000 تومان

ساعت‌های شب با دلتنگی و انتظار سخت و کند می‌گذرد. چه‌قدر این اشتیاق عاشقانه حس و حال عجیبی دارد. در عین حال که سخت است، اشتیاقش لذت‌بخش‌ترین حس دنیاست. بالاخره ساعت به دو نزدیک می‌شود و من پر می‌کشم به سوی روزنه‌ای از نور که وسط تاریکی شب برایم باز شده است. درخشان‌ترین ساعت‌های عمرم درست در میان شب‌هایی است که تاریکند. ماه من آن بالاست، زیر سقف آسمان. ....

کوراب

  • 220,000 تومان

سعی کرد به لرزش زانوانش مسلط شود اما ناتوان بود. کیهان سرسره را دور زد و رزا مبهوت از پشت به او که نرده‌ها را محکم گرفته بود و از پله‌ها بالا می‌رفت؛ زل زد. پاهایش تحمل وزنش را نداشت. در دو قدمی کیهان بود؛ همان پسری که در تمام این سال‌ها فکر چگونه بزرگ شدنش، اندیشیدن به هر چیز دیگر را از او گرفته بود. کی روی سینه غلت خورد، کی چهار دست و پا راه رفت، کی دندان درآورد و کی کلمه مامان را هجی کرد؟ حتی نگذاشتند یک ثانیه، فقط یک ثانیه او را ببیند. کیهان را در یک روزگی و اوج ناتوانی بی‌آن که از وجودش به او تزریق کند؛ از او گرفتند و حال پسرش بی‌کمک کسی از نرده‌های آهنی سرسره بالا می‌رفت. رزا فرار کرده بود؛ از خانواده‌ای که دیگر حاضر نبودند او را ببینند، از فرمان و از همه دنیا.

بارانک

  • 110,000 تومان

دلم نمی‌خواست که خواهرم تا ابد، حسرت رضایت مامان برای ازدواجش با سعید را در دل نگه دارد و نظاره‌گر خوشبختی من با برادر کسی باشد که روزی جان و دلش بود. حق نداشتند فرزانه را این‌طور آزردهنده؛ اما لعنت به دلم.

7 سنگ

  • 200,000 تومان

نقدا که توی این دنیا و با آن عقبه دستش به قانون این مملکت نمی‌رسید و علی تنها کلید هفت‌سنگ را از او گرفته بود، به نشانه پایان دخل و تصرف در عمارتی که یک روزی، یک جایی پسر نوجوانش به تیر غیب عقده‌های این مرد و خواهر نسیان‌گرفته‌اش دچار شده بود و یقینا نه آن تکیه وقف‌شده امام زمان و نه هیچ حسنه‌ای نمی‌توانست رد خون به ناحق چکیده روی آن کتانی‌های برزنتی را پاک کند.

من سرکش

  • 175,000 تومان

دستاشو تو جیبش گذاشته و آهسته قدم برمی‌داره. با دیدنم سر بلند می‌کنه و برای یه لحظه پوزخندی روی لبش می‌شینه. بی‌اختیار سری تکون می‌دم و جلوتر از او راه میفتم که چادرم کشیده می‌شه؛ یه لحظه نمی‌تونم کنترلش کنم و از روی سر سر می‌خوره و میفته روی زمین. با عصبانیت برمی‌گردم سمتش، یه قسمت از چادر توی دستشه و خیلی جدی داره نگام می‌کنه....

ماه و قهوه

  • 60,000 تومان

ضربان قلبش بیشتر شد. ناآرام و گرفته‌تر از همه ماه‌گرفتگی‌های عمرش دستش را به پنجره زد و با لج و اخم و تخم گفت: ـ برت می‌گردونم، حتی اگه منتظرم نباشی، غیر از من محاله مال کس دیگه‌ای بشی.

مسافر دریا

  • 37,500 تومان

و در نهایت، نفس می‌کشیم یعنی وجود داریم و این یعنی زندگی.... با چشمانی امیدوار نگاهی به آسمان ابری انداخت و لبخندی حاکی از رضایت بر لبانش نقش بست،‌به نظرش این بهترین جمله‌ای بود که می‌توانست برای پایان تزش نویسد و نظر استادان دانشکده پزشکی را جلب کند. در همین افکار بود که با شنیدن چند ضربه در، به خود آمد.....

کیمیا

  • 73,000 تومان

چرا دلم می‌خواست خیلی حرف بزنم از خیلی چیزها بگم از دلم بگم که پر از خون بود و همه‌ی خواسته‌هام توی خونش غرق شده بود از خودم بگم که کم آورده بودم و دیگه مثل قبل به جایی هم چنگ نمی‌زد تا نجات پیدا کنم. شربتشو روی صندلی کنار لیوان شربت من گذاشت و از جاش بلند شد و کنارم ایسناد سرم پی صورت او بالا آمد و او را در بالاترین نقطه و دورترین جای ممکن با خودم دیدم انگار از آسمان نگاهم می‌کرد نگاهم را خواند که زود خم شد و روی زانو مقابلم نشست و بعد با یه حس عجیبی بهم نگاه کرد و بعد رنگ صورتش کمی تغییر کرد ولی از گفتن حرفاش منصرف نشد و چشم‌هاشو به پایین دوخت تا نگاهش دیگه با نگاهم گره نخورده و حرفشو تونه بزنه و گفت:

یاقوت کبود

  • 110,000 تومان

نه حال طبیعی و نه کنترلی روی حرف‌هایش داشت. هامون اما مسخ نگاهش شد. برای لحظه‌ای عصبانیتش از مستی شاران به کل از یادش رفت. هرچه می‌دید چشم‌هایش بود و لب‌هایی که کم کم رنگ می‌گرفت و از آن پریدگی و سرما فاصله می‌گرفت. دست شاران هنوز بند پیراهنش بود و او را به سمت خودش می‌کشید. هامون روی دو پا کنار تخت نشست تا شاید بتواند کمکش کند آن لباس‌های بدن نمای خیس لعنتی را از تنش بیرون بکشد اما شاران فکر دیگری در سر داشت. هامون لباس‌های خشک را روی تخت انداخت و ناچار به حرف آمد.

بی‌گناهان

  • 130,000 تومان

روی شیشه تابلویی دست کشید و زمزمه کرد: نشود فاش کسی آن‌چه میان منو توست! اشارات نظر داشتند باهم. او که نگاهش می‌کرد، دخترک چای می‌ریخت توی فنجان‌های شیشه‌ای و دسته‌داری که یک وقتی از بازار گنجعلی خان خریده بودند. او که نگاهش می‌کرد دخترک قورمه سبزی را می‌کشید توی کاسه‌های ملامین و با دوغ دست‌ساز می‌چید وسط سفره. او که نگاهش می‌کرد دخترک هندوانه را از وسط حوض سیمانی برمی‌داشت و لب باغچه قاچ می‌کرد توی دیس ملامینی که نقش لیلی مجنونش عجیب به آن دو می‌آمد. او که نگاهش می‌کرد... آه کشید و با تابلویی که حاصل خطاطی ناشیانه‌ی دخترک بود دوباره لب تخت نشست. زیاد نگاهش می‌کرد. آن‌قدری که از زیر و رو کردن انگشتانش لای موها بافتن را یاد گرفت.

1  2  صفحه‌ی 1