وقتی «هدر مککینلی» رؤیای پزشک شدن را در سر میپروراند، خودش را با یک گوشی پزشکی صورتی تصور میکرد که در حال درمان کودکان بیمار است. او هرگز بیخوابی شبها، امتحانهای طاقتفرسا و آزمایشگاههای بیپایان را پیشبینی نکرده بود. و قطعا نمیدانست که دانشکده پزشکیاش به خاطر تاریخچهای غمانگیز، لقب «دانشکده مردهها» را گرفته است.
هر کسی یک آستانه تحمل دارد.
طی شش سال گذشته در دانشکده پزشکی ساوتساید به «دانشکده مُردهها» معروف شده است هر سال یک دانشجو جان خود را گرفته است... سال گذشته اما یک خود دگرکشی اتفاق افتاد رسانهها فشار کاری سنگین را عامل این دروغ پنهان خودکشیها دانستهاند. برخی از دانشجویان بر این باورند که این دانشکده شوهر بیوه زن یادت هست؟ نفرین شده است و بعضی دیگر فکر میکنند این مرگها خودکشی نبودهاند و اینکه دکتر کانلن استاد محبوب و عجیب و غریب آناتومی، دقیقا همان سالی که این مرگها آغاز شدند، به کادر آموزشی پیوست و این به هیچوجه نمیتوانست یک تصادف باشد. در هر صورت یک سؤال در ذهن همه دانشجویان سال اول دانشکده تکرار میشود نفر بعدیای که خواهد مرد کیست؟ و تازه شب شروع شده است.
طی شش سال گذشته، در دانشکده پزشکی ساوتساید به «دانشکده مُردهها» معروف شده است هر سال یک دانشجو جان خود را گرفته است... سال گذشته اما یک خود-دگرکشی اتفاق افتاد. رسانهها فشار کاری سنگین را عامل این دروغ پنهان خودکشیها دانستهاند. برخی از دانشجویان بر این باورند که این دانشکده نفرین شده است. و بعضی دیگر فکر میکنند این مرگها خودکشی نبودهاند، و اینکه دکتر کانلن، استاد محبوب و عجیبوغریب آناتومی، دقیقا همان سالی که این مرگها آغازشدند، به کادر آموزشی پیوست، و این به هیچوجه نمیتوانست یک تصادف باشد.
در هر صورت، یک سؤال در ذهن همه دانشجویان سال اول دانشکده تکرار میشود: نفر بعدیای که خواهد مرد، کیست؟
و تازه شب شروع شده است.